باران جونمباران جونم، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

باران دختر پاییزی من‍ـــــــ

روزهای منو بارانی

        سلااااااااااااااااااااااااااااااااام به همگی خوبین خوشین ایشالا که توی این روزهای گرم تابستونی نماز و روزهای همگی خیلی خیلی قبول واقعا خیلیه سخته من که دیگه کم کم دارم کم میارم دوستان همگی ببخشین نمیدونم چرا دیگه اصلا ماهی یک بار هم نمیتونم آپ کنم نه اینکه فکر کنید خیلی کار دارم و سرم وشلوغه واز این حرفا..... نهههههههههههه فقط موضوع اینه که خیــــــــــــــــــــــلی تنبل شدم البته وبلاگ اکثرا دوستان میام و کمابیش از احوالاتشون باخبرم ولی چون اکثرا رمز داره حوصله ام نمیشه که دوباره رمز رو بزنم و نظر براشون بزارم از این رو توقع هیچ کامنتی از کسی ندارم خــــــ...
13 تير 1393
2649 11 18 ادامه مطلب

تولد....

باران جونم هر چی این روزها سعی میکنم که تند تند آپ کنم ولی نمیشه که نمیشه اول از همه بگم که تولدم 31 اردیبهشت بود ممنونم از همگی که من نگفته یادتون بود و تبریک بارونم کردین ولی خدایی بگم تولدم امسال از یاد همگی رفته بود و بسی همه رو فراموشی کوتاه مدت گرفته بود الاااااااااااااااااااا علی جونم که مثل همیشه شرمنده ام میکنه روز 30 اردیبهشت ما مهمونی زنونه خونه زندایی مینا با اقوام ..... بودیم عصری که اومدم خونه دیدم علی جان برام کیک خریده و یه متن عشقولانه + کادوی نقدی روبری در ورودی برام گذاشته کلی خوشحال شدم و تصمیم بر این شد شب که بابایی اومد خونه یه جشن سه نفره بگیریم اما غافل از اینکه فرشته کوچولوی خون...
31 ارديبهشت 1393
4609 17 28 ادامه مطلب

گل نازم

مثل اسمت که بارونه مث چشمات که معصومه تو باشی حس خوبی هست تو باشی قلبم آرومه تو باروونی تو باروونی تو امیدی گل ناااااازم   ...
27 ارديبهشت 1393
1958 45 25 ادامه مطلب

باغ وحش و ....

  سلام به دخترکم و همه دوستانه گلمممممممم باران جونم این روزها به شکر خدا خیلی خوبه و بهمون خوش میگذره مخصوصا با هوای مطبوع بهاری که فقط جون میده بری دددددددررررررر این روزها حتما باید دخملی رو پارک ببرم ولی چون عصر ها محوطه پارک خیلی شلوغ میشه منم میترسم همینه که هر شب با بابایی میریم پارک و بنده خدا بابایی رو که خسته از سر کار میاد حسابی میدونی البته این شبها همش به ما میگی برید رو صندلی بیشین یا عقب وایستا خودم تنها میرم ما هم که جفتمون ترسو اصلا دلمون راضی به این کار نمیشه از شبهایی که میریم پارک اصلا عکسی ندارم چون حوصله دوربین بردن رو ندارم دو هفته پیش با مامانی و زن عموی بابا بیرون بودیم و هنگام...
24 ارديبهشت 1393
2358 13 21 ادامه مطلب

روزهای قشنگه اردیبهشتی....

  سلام به همگی خوبین خوشین ایشالا که تواین روزهای بهاری همگی شاد باشین باران گلم این روزها همش فکرم درگیره نمیدونم بتونم از پمپرز بگیرمت یا نه.... وقتی با نی نی های همسن خودت مقایسه میکنم حس میکنم که خییییییییییییلی دیره ولی نمیدونم از کجا شروع کنم و چجوری چون جنابعالی روزی نزدیک دو بطری شیر میخوری و اصلا هم رضایت نمیدی که تو لیوان بخوری و باید دراز بکشی و کارتون مورد علاقه ات رو ببینی به من میگی مامان توش عسل بریز منم قند میریزم بعد با لذت میخوری فکر کنم اول باید از شیر بگیرم بعد از پمپرز واااااااااااااااااااااااای خدای من پستونکو نگو که دیگه دیووووووووووووونه کردی منو بابایی رو شا...
13 ارديبهشت 1393

2 سال و 13 روزگی

باران پاییزی من دوستت دارم باران جونم مدت ها بود که انتظار میکشیدم دوساله بشی نمدونم چرا ولی فکر می کردم زمانی که دو سالت بشه دیگه بزرگ شدی و منم راحت میشم ولی واقعا هر چی بزرگتر میشد دلواپسی ما مامانا هم بزرگتر میشه!!! یادمه زمانی که یک ماهه بودی منو بابایی هر روزمون تو مطب دکترها و و بیمارستان میگذشت یه روز یه بچه ای رو دیدم که مامانش برای چکاب دکتر آورده بود پرسیدم کوچولوتون چند وقتتشه؟ و مامانش گفت 2 سالش اون روز پیش خودم گفتم خدایا کی میشه بارانم دو ساله بشه حالا دو ساله شدی گلم ولی من همچنان نگرانتم و دوست دارم زودتر بزرگ بشی حالا چرا نمیدونم من بر خلاف مامانهای دیگه تا یک سالگی ت هیچ لذتی از بچه داری نبردم ...
6 ارديبهشت 1393