اینم از امروزمون گوشیمو دزدیدن
باران جونم دیشب که دقیقا یک سال و 8 ماه و 9 روزت بودت به تنهایی شب تو اتاق خودت خوابیدی چند وقته میخواستم شبها تو اتاق خودت بزارمت ولی گفتم بزار حال و هوای پستونک از سرت بیرون بیاد بعد چون چند وقتی حس میکنم جات توی تخت پارک کوچکه چون شبها خیلی این ور و انور میشی روی این حساب گفتم از این به بعد روی تخت خوابت بخوابونم خدا رو شکر که خوب بود اولین شب تو اتاق خودت و اما امروز بابایی ظهر اومد خونه تا بریم از هایپر استار خرید کنیم موقع برگشت من کیف دستیمو داخل چرخ گذاشتم و خودم توی پارنکیگ داخل ماشین نشستم و بابایی هم وسایل ها رو داخل ماشین میذاشت و یادش رفته در آخر کیف منو که اتفاقا بزرگ هم بود داخل ماشین بزا...