گردش تو یه شب بارونی سرد
فرشته کوچولوی من
دیشب خیلی دلم گرفته بود به بابایی زنگ زدم و گفتم یکمی زودتر بیا خونه و باهم بریم بیرون
وااااااااااااااای خیلی بیرون سرد بود و بارون قشنگی میاومد
تو ماشین فکر کردیم کجا بریم و کجانریم سر از کن سولقان در آوردیم
محوطه خیلی قشنگی داشت ولی برای اینکه شما سردت نشه توی یه اتاقک های شیشه ای رفتیم و شما تا تنوستی آتیش سوزوندی
تو این عکس خودت برای خودت لالایی میگی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی