بازم اتلیه سها
دختر گلم شهرویر ماه که بردمت اتلیه قرار شد دیگه نبرمت وفقط سالی یکبار برای روز تولدت بریم وعکس بندازیم
ماه پیش بود که خاله هدی از اتلیه سها زنگ زد وجویای حالمون شد وگفت باران برای روز تولدش نمیاری منم گفتم فکر نکنم حالا حالا ها بیام
شبش به بابایی گفتم گفت میریم برای روز تولدش یه اتلیه معمولی وعکس میندازیم
ولی نمیدونم هر چقدر فکر کردم دیدم اصلا نمیشه اتلیه غیر از اتلیه کودک برویم این شد که دوباره وقت گرفتم ورفتیم که برای تولدت با بابایی یه عکس دونفره بندازید ولی خیلی دکورهای خوشگلی اورده بودن ما هم مجبور شدیم کلی عکس های خوشگل بندازیم
خلاصه میدونم دوباره همه میگن چقدر زود بردیش بزار یکمی تغیر کنه بعد ببر ولی به قول خاله ساجده مامان متین جون نباید منتظر بمونیم که ریش وسیبیل در بیارین بعد ببریمتون !!!!!!!!!!!
دختر گلم اینو هم بدون که یه دونه خودمی دوست دارم هرچیز قشنگی که تو دنیاست تو هم داشته باشی میدونم لوست میکنم ولی عاشق لوس شدنت هم هستممممممممممم
دیروز تو اتلیه مشغول عکس انداختن بودیم که یه خانمی مهربون اومد وسعی کرد تو رو بخندونه
بعد از اینکه عکاسی تموم شد گفت باران چه لاغر شده منم جا خوردم وگفتم مگه شما بارانو قبلا دیده بودید
یه لبخندی زد گفت من عمه لیلام اولش نشناختم بعد گفت عمه هیراد هستم
یکی از دوستای خوب وبلاگیمون بود خیلی خوشحال شدم بابت اشنایمون