8 روز جدایی باران از پستونک
دختر مثل ماهم الان روزه که اصلا لب به پستونک نزدی و خیلی صبوری کردی ازت ممنونم ولی این ٨ روز هم برای شما هم برای من به سختی گذشت روز جمعه که اولین روز بود خیلی عالی بودی ولی از شنبه بهونه گیریها شروع شد خدا رو شکر اهل گریه کردن نیستی ولی تا تونستی غر زدی و بهونه گرفتی ی روزهایی دیگه خودمم کم آورده بودم و میخواستم دوباره برات بخرم ولی با راهنمایی های خاله ساجده و اینکه اینها طبیعیه و زود گذر بیخیال شدم چون بیش از حد عصبانی شده بودی و دیگه مثل باران سابق آروم نبودی ولی بیش از پیش بهم وابسته شدی و ی لحظه هم ازم دور نمیشی و همش میگی ماما بارلا تسید و میدویی میای بغلم قبلا همش تنها تو اتاقت ...