باران جونمباران جونم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

باران دختر پاییزی من‍ـــــــ

فروردین 93

1393/2/6 12:34
نویسنده : مامی نرگس
2,506 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به باران جووووووونم و همه دوستانه گلم سال نو مبارک امیدوارم سال جدید سالی پر از خیر و خوشی و برکت براتون باشه

باران جونم خیلی وقته وبلاگت رو به روز نکردم و کلی حرف و عکس برات دارم

خدا رو شکر امسال خونه تکونیمون خیلی زود تموم شد ومن توی اسفند ماه دیگه بدو بدوی کار خونه نداشتم و با آرامش دوتایی سفره هفت سینمون رو درست کردیم

امسال هم مثل سالهای گذشته ایام عیدی رو مسافرت نرفتیم چون که شما مدرسه نمیری و عید هم همه جا شلوغه ما هم ترجیح میدم بعد از عید مسافرت بریم ولی فعلا که جور نشده ایشالا تو اردبیبهشت میریمFlower

از حرف زدن هات بگم که ماشالا دیگه کامل حرف میزنی و حسابی دلبری میکنی خیلیاش یادم نمیمونه ولی اونایی که یادمه برات مینویسم

یه روز روی اپن پشمک گذاشته بودیم و منم اصلا حواسم نبود ازت پرسیدم باران شیر میخوری تو هم گفتی نه مامانی فقط مو میخورم گفتم چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اشاره به پشمک کردی و گفتی ازین مویااااااااااا

 

یه روز نشسته بودی و من یه لحظه سرمو گذاشتم روی پاهات سریع گفتی مامان پایم میشکنه دیگه من پا ندارمااااااااا منو بابایی مرده بودیم از حرفت تو هم خوشت اومده حالا دیگه کافیه یه نفر دست به لباست بزنه میگی نکن من دیگه لباس ندارماااااااااااا و در مورد همه چی این حرفو میزنی

 

 

یه روز خونه دوستم دعوت بودیم گفتم باران پاشو حاضر شو بریم گفتی کجا گفتم خونه دوستم میگی من حوصله خونه دوستت رو ندارم !!!!!!!!!!!!smile emoticon kolobok

 

 

میگم باران منو بیشتر دوست داری یا بابا علی رو میگی عییییظا رو (علی رضا) میگم چرا میگی چون چهچله (کچله)

 

 

تا سر کوچه میپیچیم شروع میکنی گریه کردنو که تو رو خدا نریم خونمون بریم خونه خاله زهرا ینا

 

 

چند وقت پیش خونه مامانی بودیم بی مقدمه رفتی به مادر شوهر عزیز گفتی مامانی من اصن اصن تو رو دوست ندارم فقط خاله زهرامو دوست دارم بنده خدا مامانی همینطوری نگاهت کرد و گفت دستت درد نکنهتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

بعضی روزها دست منو میگیری میبری تو اتاقت میگی مامان غذا پزیدم بووخوور

مدام بهم میگی مامان لفطا از موهای نگین و صدف برام بخر الهیییییی قربونت برم که فکر میکنی موی بلند خریدنیه

هر زمانی هم که نگین و صدف رو ببینی کلی با موهاشون بازی میکنی و وبهشون میگی دارم موهاتون رو میدوزم

 

 

یه روز یادم نیست چیکا کردی که گفتم بزار الان به بابا علی میگم دعوات کنه تو هم بهم گفتی نه علی دخر خوبیه منو دعبا نمیکنه (وقتی میخوای بگی دختر حرف ت رو نمیتونی تلفظ کنی و میگی دخر)

چند وقتیه خیلی بابایی شدی و به شدت بهش وابستگی داری تا حدی که علی را کاملا متعلق به خودت میدونی یه روز که علی خونه مونده بود تو هم مدام چسبیده بودی بهش و هر چیزی من میگفتم میگفتی تو نه بابا برام انجام بده و همشم میگفتی من با با علی رو دوست دارم منم که حساس!!!!! کلی گریه کردم که چرا باران اینطوری شده وقتی بابا باهات حرف زد که مامان گناه داره نگاش کن گریه میکنه ولی تو حتی صورتمو نگاه نکردیتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

ولی در عوض بعضی روزها هم حسابی بهم میچسبی و از بغلم تکون نمیخوری و مدام مگی مامان دوستت دارم البته من این دوگانگی رفتارت رو به خاطر دندون در آوردن میدونم چون ایام عیدی دندنون 17 و 18 در اومدن و حسابی اذیتت کردنsmile emoticon kolobok

 

 

نمیدونم چه علاقه ای داری که من کفش پاشنه بلند پپوشم منم اصلا نمیتونم با کفش پاشنه دار رانندگی کنم و حتی راه برم حالا هر بار بخوایم بریم بیرون هر جایی که کفشهامو قایم کنم پیدا میکنی و میگی مامان اینو پپوش دیشب داشتیم میرفتیم هایپر منم شلوار لی پوشیدم تو دوباره گیر دادی که باید کفش پاشنه بلندت رو پپوشی همش میگی مامان جون من اینو پتووووش دیگه دلم سوخت گفتم باشه کفشهای پاشنه بلند رو با شلوار لی پوشیدم خیلی خنده دار شده بودم و یواشکی کفش اسپورت هام هم برداشتم و گفتم وقتی حواست نباشه عوض کنم تمام راه حواست بهم بود که عوض نکنم ولی همین که رسیدیم تو پارکینگ هایپر یادت رفت منم عوض کردم

 

روز چهارشنبه خانواده بابایی رو شام دعوت کردم و بدو بدو کارمو میکردم که ظهر بود دیدم پی پی کردی بعد از اینکه عوضت کردم و خوابوندمت توی تخت پارکت و خیلی آروم کلید خونه رو برداشتم و رفتم تا پمپرزت رو تو سطل آشغال بیرون بزارم تا خونمون بو نگیره

همین که در آسانسور باز کردم دیدم تو راه پله نشستی و کتونیاتم دستت و یه لبخند خیلی خوشگل تو لبات میگی مامان بریم ددر منو میگی از ترس داشتم سکته میکردم که تو چجوری از تختت اومدی بیرون و چجوری در باز کردی خلاصه تا یک ساعت بعدش دستام میلرزیدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد حالا مدام تو خونه در قفل میکنم چون تا غافل میشم میبینم در وردی بازه

 

روز پنج شنبه هم خاله افسانه و عمو ناصرینا و خانواده خودم شام مهمونمون بودن که خیلی حالت بد بود و ساعت 8 شب بردمت دکتر و بهت چرک خشک کن داد خدا رو شکر الان خیلی بهتریلبخند

 

 

اینجا روز چهارشنبه سوریه و ما رفتیم خونه مامان اشرفینا هنوز 2 دقیقه از وردمون نگذشته بود که گیر دادی لباسی که عکس جوجو داره پتوشم خلاصه از من انکار و از تو اصرار و وقتی دیدی من نمیپوشنم خودت دست به کار شدی و لباسات رو پوشیدی

بعد با دایی محمدینا رفتیم مراسم آتیش بازی بر خلاف تصورم اصلا نمی ترسیدی و کلی کیف کردی

اینجا پرهام از صدا ی سیگارت ترسید تو بغلش کردی و گفتی پرهام نترس من پیشتم کلی همگی از دستت خندیدیم

 

الهییییییییییییی قربون اون چشمات که بالن آرزوها رو با تعجب نگاه میکنی

اینم از سفره هفت سین که همه سفالها و شمع ها رو دوتایی رنگ آمیزی کردیم

وقتی شمع رو روشن میکردم تند تند فوت میکردی و میگفتی مامان تبلدم مبارکه؟

گفتم نه عزیزم عیدت مباااارک

تو هم فوت میکردی و میگفتی عیدم مبارک

لحظه سال تحویل خونه مامانی بودیم

بعد رفتیم خونه مامان اشرفینا و چون اینجا آخرشبه خیلی حال و حوصله عکس گرفتن نداری

این سصل لگوها و یه ماهگیری با قلاب هم به عنوان کادوی عید برات گرفتیم

فقط به شیوه خودت ماهی میگیری

الهی قربونت برم که از ته دلت به اداهای پرهام میخندی

از پرهام بگم که با اینکه همسن هستین و خیلی خوب می تونین هم بازی باشین ولی متاسفانه اصلا نمیشه یه دقیقه تنهاتون گذاشت و مدام باید برات بادیگارد بزاریم چون تا غافل میشیم سر یه اسباب بازی یا هر چیزی دعواتون میشه و چون پرهام دسته بزن داره حسابی از خجالتت در میاد البته همگی خیلی روی این موضوع حساس شدیم و زندایی و دایی محمد سر این قضیه خیلی ناراحت میشن که چرا پرهام بارانو میزنه و مدام باید یه نفر پیشتون باشهتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

یه روز که براتون کیک توی ظرف ریخته بودم وقتی پرهام اومد به ظرف کیکت دست بزنه بهش گفتی پرهام دست نزن میکشمتااااا

 

 

ایام عیدی کافی بود ظرف آجیل رو برزارم خیلی آروم و بیصدا میرفتی سراغشون و فقط پسته و به قول خودت بادووووون میخوردی

منم همش میترسیدم یه موقع سر دلت بمونه مریض بشی مجبور بودم قایم کنم

برچسبهای شکلات هم که بازیچه دستت بود

قابل توجه که یکی از برچسب ها رو توی گوش ت گذاشتی

 

دوست داری شلوارت رو پشت رو پپوشی و دستت رو هم این مدلی تو جیبات میزاری

یه روز خاله ساجدینا اومدن خونمون و تو متین حسابی آتیش سوزندین

توی این عکس متین خسته شده و دراز کشیده تو هم پاهاشو ماساژ میدادی و میگفتی آخیش آخیش

واینجا دوتا لباس عروس تنتون کردیم کلی خندیدیم

وقتی متین دختر بشه و باران پسر

 

سیزده بدر

 

باران و علیرضا(پسر عموی من)

اینم مهمون جدیدمون به بهانه خوردن صبحانهخنده

از دیدن ماهی ها کلی ذوق کردی

بستنی خوری به شیوه بارانی

این عکسم مربوط میشه به ایام عیدی یه شب عمو احسانینا و عمو سعید اومدن خونمون و تا ساعت 6/5 صبح خونمون بودن

اینجا ساعت 4 صبح بود و تو انگار نه انگار اصلا نمیخواستی بخوابی و البته خونه رو هم حسابی بهم ریخته بودی و تنهایی برای خودت بازی میکردی و ماهم مشغول ورق بازی بودیم

خیلی علاقه به ریختن لباسات داری و همیشه چندتا لباس روی هم میپوشی توی این عکسم اومدم دیدم تمام لباسات رو از کشو بیرون ریختی جالبه وقتی میگم آخه این چه کاریه؟ تو باهام قهر میکنی

 

مثلا قهری

واقعا قهریتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

 

اینجا هم فرودگاهه و دنبال حاجی کوچولو متین جون رفتیم

دخملی در انتظار متین همش تو سالن قدم میزد

کلی از دیدن متین خوشحال بودی و ذوق میکردی

تا پست بعدی بااااااااااااااااااااای بای

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (29)

سمیرا مامان پرنیان
29 فروردین 93 22:40
واییییییییی نرگس جونم دلمون واشدعیدتون مبارک عزیزمممممممممممم پرنیان هم مدام در حال تعویض لباس و ریختن لباسهاشه بیشتر بیا دوستم دلمون واقعا براتون تنگ میشه میبوسمتون
مامی نرگس
پاسخ
ممنونم سمیرا جونم همشون مثل هم شیطونن الهی دوست خوبم دوستتون دارم
مامان ابولفضل
30 فروردین 93 12:01
عيدتون با كلي تاخير مبارك.... اميدوارم سال خوبي داشته باشين... عكساتون خيلي جالب بود مخصوصا عكسايي كه با متين جون لباس عروس پوشيده بودن... اميدوارم هميشه لباتون بخنده و شاد باشين...
مامی نرگس
پاسخ
ممنونم همچنین سال نو شما مبارک پسر گلت رو ببوس
مامان ارغوان
30 فروردین 93 15:46
الهی چقدر نازه این عسل بانو سفره هفت سین هم عالی راستی باران رو از پوشک باز نکردی سالی پر از شادی برای خانواده ی شما آرزومندم
مامی نرگس
پاسخ
ممنونم عزیزم نه هنوز احتمالا به زودی منم اقدام کنم مرسی گلم همچنین شما بوس برای ارغوانم
آتنا مامانیه روشا یدونه
30 فروردین 93 17:12
عزیزم سال نوتون مبارک . عکسهای نوروز عالی شده بود مخصوصا باران جونم با تیپ خوشگلش و هفت سین زیباتون . فسقلی عاشق تیپ پسرونست از دست کردن توی جیبش معلومه کلی هم به بابا دختر خوبیه منو دعوا نمیکنه خنیدیم از دست این دختر های بابایی
مامی نرگس
پاسخ
ممنونم اتنا جون
مامان آیسو وآیسا
30 فروردین 93 19:59
عزیززززززززززززززززم وای که چقدر من دوست دارم این عسلی رو نرگس جون چه شیرین شده قربونش برم که از موهای صدف ونگین جوووون میخواد ناززززززززمن عکسهاشم خیلی خشگل بودن حرف زدنهای بارانم که ماشالله به این همه شیرین زبونی دوست گلم پیشاپیش روزت مباررررررررررررررررررررررک
مامی نرگس
پاسخ
مرسی عطرا جونم خدا نکنه فکر میکنه مو خریدنیه بووووووووووووووووووس برای ایسا و ایسو و مامان گلش
شهرزاد
30 فروردین 93 23:08
وااااااای خیلی عکسا خوبن خیلی مرسی ک این پست خیلی خوبو گذاشتین بوس
الهه مامان ابوالفضل
31 فروردین 93 8:43
سلام عزیزم اگه دوست داشتی به ما هم رمز بده خوشحال میشم
مامی مهتا
31 فروردین 93 9:17
سلام نرگس خانوم گل گلاب عید تون مبارک خانوم ... ایشالله سال خوب و پربرکت و سر شار از سلامتی و دلخوشی داشته باشید .... ماشالله به این دخمل شیرین زبون با این مدل حرف زدنش .... مهتای من هم گاهی شدیدا بابای میشه و گاهی به شدت مامانی سفره هفت سینت که دیگه حرف نداشت خیییییلی قشنگ بود من حسابی خوشم اومد خانوم هنرمند .... فکر کنم سلیقه هامون به هم نزدیک باشه چون وسایل سیسمونی باران و مهتا هم شبیه هم بود و اینکه من از لباسهای که برای بارانی میگیری خیلی خوشم میاد ...خودشم که ماشالله یه تیکه ماهی با این لباسها نانازتر میشه آرزوی سلامتی و شادکامی براتن دارم مــــــــــــاچ
مامی نرگس
پاسخ
ممنونم همچنین شما اره راست میگی چون منم از تیپ مهتا جونم همیشه لذت مبرم
الی
31 فروردین 93 14:50
عاشق سلیقه ات هستم تو پوشوندن لباس به این فرشته کوچولو روزت مبارک
mamane m@ni
31 فروردین 93 16:26
چه پست طولانیی عوضش کلی دلتنگیمون رفع شد دلمون حسابی تنگید بابا مثل مانی به موها میگی مویاااا قربون عروسکم که دلش موهای بلند می خواد .موهای خودتم داره بلند میشه هاااااا .یه لحظه باران رو با مو یای بلند تصور کن هفت سین قشنگی چیدی مامان نرگس با سلیقه از طرف ما روی ماه باران جونم رو
مامی نرگس
پاسخ
خب خدا رو. شکر عزیزم الهی قربونش برم مثله بارانم حرف میزنه
خواهر فرناز
31 فروردین 93 19:14
مثل همیشه جامع وکامل بود ببخشید اول سلام روزتون مبارک انشالا سال های سال سایتون بالای سر باران جونم باشه صبح میخواستم زنگ بزنم تبریک بگم ولی خجالت کشیدم تماس بگیرم خونتون خیلی باحال بود پرهام را بغل کرده میگه نترس من پیشتم ماشالا به این دخملی باهوش ونترس یه لحظه خودما گذاشتم جای باران دیدم چه حسی داره با کفش بریم دد حالا خوبه گریه نکرده بعدش خودما گذاشتم جای خودت دیدم سفره هفت سینتونم خیلی خوشگلههههههههههههه حاجی متین زیارتتون قبول باشه انشالا مسافرت هم بهتون خوش بگذره وای شوکه شدم وقتی دیدم باران لباس پسرونه چه قدر بهش میاد هم چنین متین لباس دخترونه حالا 2تا لباس عروس یک شکل از کجا گیر آوردین؟خیلی عکس زیبایی بود میبوسمتون
مامی نرگس
پاسخ
ممنونــــــــــــــــــــــــــــــم چون همسرم قبلا لباس بچه گانه میفروخت و این برای چند ساله پیشه که اتفاقی اون روز تن جفتشون کردیم
مامان آناهیتا
31 فروردین 93 22:52
عزیزم روزت مبارک
الهه مامان ابوالفضل
1 اردیبهشت 93 9:50
زن هستی ساز و نظم ده و مهر گستر است ، سـرچشمه محبت و الطاف داور است بهر صفا و لطف خدا عشق مظهر است ، بعد از خدا به سجده بود زآنکه مادر است . . . روزتان مبارک مامان جون...
نیلوفر
1 اردیبهشت 93 11:55
امیدوارم سال خوبی پیش رو داشته باشید.عزییییییییییییزم نیلوفر هم تا 2ماه پیش به پسرها هم میگفت دختر.روزت مبارک مامی نرگس
مامی نرگس
پاسخ
ممنونم عزیزم
الهام مامان یسنا
1 اردیبهشت 93 16:35
سلام نرگس جون. خوبی؟ دلمون براتون تنگ شده بود قربونش برم این باران خانوم خوشگل عاشق عکسش شده کنار سفره هفت سین جیگر خاله چه خوشگل پاشو انداخته رو پاش باکلاس نشسته. عکساش با متین هم خیلی بامزه و با نمک شده. راستی نرگس جون سفره هفت سین ات هم خیلی و با سلیقه بود. دوست خوبم روزت مبارک.
مامی نرگس
پاسخ
ممنونم الهام جون
mozhgan
1 اردیبهشت 93 19:57
باران جان مثل همیشه شیرین و دوست داشتنی.
elham
2 اردیبهشت 93 0:28
عزیییییییییزم.مرده این شلوار پوشیدنشم
مامان آروین
2 اردیبهشت 93 13:09
زیباترین واژه بر لبان آدمی واژه “مادر” است “مادر” واژه ایست سرشار از امید و عشق و مهربانی و صبوری و دلسوزی واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش جا دارد مهرش تا ابد در دل جای دارد. تو بهترین گل، میان شهر گلهایی تو رنگ آفتابی، شب که می رسد، مثل ستاره، گوئیا مهتابی روز مادر مبارک
مامان آروین
2 اردیبهشت 93 13:11
عزیزم با اجازتون ما یه مدتیه شما رو لینک کردیم اگه دوست داشتید خوشحال میشم شما هم ما رو باران جون ماهمو از طرفم ببوسید
پروانه مامانیه پارمین
3 اردیبهشت 93 9:20
سلام نرگس جان امیدوارم روزهای خوب و به یاد موندنی رو با باران عزیز در حال سپری کردن باشید من که حسابی دلم براش تنگ شده درسته خواننده خاموشم ولی همیشه با خاطرات خوش شما منم خوش بودم یه درخواست کوچولو اگه قابل بدونید میشه لطفا به منم رمز بدین
مامی نرگس
پاسخ
سلام عزیزم ببخشیدادرس وبتو ندارم ممنون
❀ مامان سمانه ❀
8 اردیبهشت 93 2:19
ای جاااانم خوشگل خانومقربون اون شیرین زبونیاش برم کلی دلم براتون تنگ شده بود نرگس جوناس ام اس که نه جواب میدی نه میفرستی،کلا دلم تنگ شد فقط باید بیام اینجا بارن عزیزمو ببوس.
مامی نرگس
پاسخ
سلاااااااام سمانه جون خدا نکنه عزیزم وااااااااااااااای حالا چرا اینگده عصبانی هستی خاله جووووووووون
مامان مینا منتظر ( دلنوشته هایی برای دلبندم )
8 اردیبهشت 93 10:34
سلام نرگس جون خوبی دووووووووستم چقدر نازززززززززززززززززی باران جوووووووووونم عکساتون هم عالی بود دووووووووووستم عکسای با لباس عروس که خیلی باحال بود
مامی نرگس
پاسخ
سلااااام مینا جونم مرسی عزیزم
عمه ِ آتنا
9 اردیبهشت 93 23:01
وای عجب پست پرباری من بیشتر عمسهارو نگاه کردمم عزیزمممممم نیگا کردم ماشااله وای کلی به متین و باران جون خندیدم لباساشونو عوض کردن چقدم بهشون میاد زنده باشن همیشه
مامی نرگس
پاسخ
اره یه هفته طول کشید تا بنویسمممنونم
شادی
10 اردیبهشت 93 22:19
سلام عزیزم عکسا خیلییییییییییی قشنگ بود مخصوصا اونا که با متین بودو تغییره جنسیت داده بودن خخخخخ اینم برای باران جونو و مامانیش
مامی نرگس
پاسخ
ههههه تغیر جنسینت نداده بودن فقط لباساشون عوض شده بود بوووووووووووس برای شادی عزیزم
♥بابایی و مامانی♥
12 اردیبهشت 93 20:26
سلام به نرگس جونم وباران عسل خاله هزار ماشاا.. نرگس جون باران حسابی خانمی شده برای خودش ودل من هم برای دیدنش تنگ ترمثل همیشه کلی از دیدن عسل خاله لذت بردم وتو این مدت که نبودم ولی همیشه تو ذهنم به یادتون بودم امیدوارم روزهاتون پرباشه از شادی وسلامتی دوست خوبممیبوسمتون وخیلی دوستون دارم
مامی نرگس
پاسخ
سلام لیلا جوووووووووووون مرسی گلم پرنیا خوشگله رو ببوس
امیرحسین کوچولو نفس ما
13 اردیبهشت 93 1:09
جونمی باران بی نظیرم.بوس بوس خوشگل خانم حسابی شیطونی واسه خودتهااااا قربونت بشم که شلوارتو برعکس پوشیدی.دستهاتم توی جیبش
مامی نرگس
پاسخ
ممنونم شما هم امیر حسین جونو ببوسین
محیا
13 اردیبهشت 93 19:52
دخمل گلم عیدت مبارک عزیزم مثل ماه میشی با این لباسا عزیزم.مثل همیشه لباسای خوشگل فدات بشم.
مامی نرگس
پاسخ
ممنونم عزیزم خدا نکنه خاله جونم
خواهرفرناز
13 اردیبهشت 93 23:52
ای وای منم نظرگذاشتم ثبت نشده؟
مامی نرگس
پاسخ
ببخشید فاطمه جونم نشد که همه رو با هم تایید کنم
مامان ati
5 خرداد 93 14:11
لذت بردم عکسا وای باران ناز خاله چه ناز شدی با لباس عروسی من رمز جدید رو ندارم نرگس جون اگه خواستی بهم بده عزیزم