چه افتضاحی بود دیروز!!!!
عسلم
دیروز اومدم ظرفهای که شسته شد بود رو جمع کنم که ی دفعه یکی از بشقاب ها از دستم لیز خورد و پودر شد و کلا آشپزخونه و سینک ظرفشویی پر شیشه شد
خداروشکر که بلایی سر شما نیومد چون دقیقا همونجا بودی سریع رفتم جارو برقی رو اورم و مشغول شدیم
تو ماشین لباسشویی هم لباسهات رو ریخته بودم و برای خودش کار میکرد
اومدم که به جنابعالی غذا بدم ولی از اونجایی که خیییییییییییلی خوش غذایی باید غذا خوردنت با یکسری عملیات و حرکات موزون باشه این بود که صدای موزیک کلا تو خونه بود
ماشین لباساشویی رو فراموش کردم!!!!!!!!!!!
وااااااااااااااااااااای یه لحظه اومدم سمت اتاقها دیدم
چه خبره...
شیر تخلیه باز شده بود و کلیییییییییییییی آب خونه رو برداشته بود و منو دخملی بی خیال از دنیا مشغول....
همچین اتفاقی یه بار دیگه (پارسال) سرمون اومده بود
خلاصه این لباسشویی معضلی شده برامون
عکسهاش رو میزارم ادامه مطلب
مجبور شدم رو تخت بزارمت
خیلی عصبانی شدی و هرچی دم دستت بود طرفم پرت می کردی
اشیا پرت شده