بدون عنوان
آش دندانی عزیزم زمانی که دندونت در اومد 15 تیر ما شمال بودیم به همراه خانواده بابایی وکسی حرفی از اش دندونی نزد پیش خودم گفتم حتما بیایم تهران می پزن ولی تهران هم که رسیدیم هیچ کدوم از مامانی ها انگار نه انگار............خودمم بلد نیستم درست کنم قول میدم زود زود یاد بگیرم وبرات درست کنم وسه تایی بخوریم .
نویسنده :
مامی نرگس
2:44
بدون عنوان
باران جونم این روزا خیلی غرغر میکنی می دونم به خاطر دندونه الهی همه مرواریهای قشنگت بدون درد در بیاد .دوستت دارم نفس
نویسنده :
مامی نرگس
0:31
بدون عنوان
نفس من لالا کردی وقتی بیداری التماست می کنم لالاکنی من به کارام برسم وقتی هم لا لا میکنی دلم برات یه ذره می شه دوستتتتتتتتتتتتتتتت دارم
نویسنده :
مامی نرگس
21:08
بدون عنوان
فرشته کوچولو من این روزها خیلی خوردنی شدی یه هفته میشه که خودت به تنهایی بدون کمک میشینی واز هر جا بتونی میگیری وبلند میشی دیروز که می خواستم حموم ببرمت رفتم وانت رو پر اب کنم توی حال بودی نمی دونم از کجا منو دیدی چون در حمومو باز کردم دیدم منتظر روی لبه حموم وایستادی قربونت برم منو خیلی ترسوندی
نویسنده :
مامی نرگس
13:04
بدون عنوان
باران جونم امشب هم مثله شبهای دیگه خوابت نمی یاد وبا بابایی بازی می کنی خب فندق من ساعت 1/5 شبه خودت بگو الان وقته لالا نیست؟الان همه فرشتها خوابن شیطون من.............................
نویسنده :
مامی نرگس
1:35
بدون عنوان
نفس من . عاشق پستونکه وماهر جا میریم چندتا زاپاس با خودمون میبریم. البته دخملم تا سه ماهگی اصلا پستونک نمی خورد ومن عاشق نی نی هایی بودم که پستونک می خوردن وبا حسرت می گفتم خوش به حالتون ولی الان پشیمونم چون روزی هزار بار باید بشورم ...
نویسنده :
مامی نرگس
12:48