باران جونمباران جونم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره

باران دختر پاییزی من‍ـــــــ

بدون عنوان

آش دندانی عزیزم زمانی که دندونت در اومد 15 تیر ما شمال بودیم به همراه خانواده بابایی وکسی حرفی از اش دندونی نزد پیش خودم گفتم حتما بیایم تهران می پزن ولی تهران هم که رسیدیم هیچ کدوم از مامانی ها انگار نه انگار............خودمم بلد نیستم درست کنم قول میدم زود زود یاد بگیرم وبرات درست کنم وسه تایی بخوریم .
7 مرداد 1391

بدون عنوان

باران جونم این روزا خیلی غرغر میکنی می دونم به خاطر دندونه الهی همه مرواریهای قشنگت بدون درد در بیاد .دوستت دارم نفس
7 مرداد 1391

بدون عنوان

نفس من لالا کردی وقتی بیداری التماست می کنم لالاکنی من به کارام برسم وقتی هم لا لا میکنی دلم برات یه ذره می شه دوستتتتتتتتتتتتتتتت دارم
6 مرداد 1391

بدون عنوان

فرشته کوچولو من این روزها خیلی خوردنی شدی یه هفته میشه که خودت به تنهایی بدون کمک میشینی واز هر جا بتونی میگیری وبلند میشی دیروز که می خواستم حموم ببرمت رفتم وانت رو پر اب کنم توی حال بودی نمی دونم از کجا منو دیدی چون در حمومو باز کردم دیدم منتظر روی لبه حموم وایستادی قربونت برم منو خیلی ترسوندی
6 مرداد 1391

بدون عنوان

باران جونم امشب هم مثله شبهای دیگه خوابت نمی یاد وبا بابایی بازی می کنی خب فندق من ساعت 1/5 شبه خودت بگو الان وقته لالا نیست؟الان همه فرشتها خوابن شیطون من.............................
6 مرداد 1391

بدون عنوان

      نفس من . عاشق پستونکه وماهر جا میریم چندتا زاپاس با خودمون میبریم. البته دخملم تا سه ماهگی اصلا پستونک نمی خورد ومن عاشق نی نی هایی بودم  که پستونک می خوردن وبا حسرت می گفتم خوش به حالتون  ولی الان پشیمونم چون روزی هزار بار باید بشورم   ...
5 مرداد 1391