اولین سفر هوایی دخملی
باران گلم هفته پیش با بابایی تصمیم گرفتیم که بریم استانبول اول بردیمت دکتر و تمام جوانب رو با دکترت بررسی کردیم و تمام داروهایی که باید به همراه داشتیم رو تهیه کردیم و صبح ساعت 4 راهی فردگاه امام شدیم و شما هم از همون لحضه ای که از خونه خارج شدیم بیدار موندی تا لحضه پرواز سری پیش که منو بابایی رفتیم شما نبودی و اون زمان مهر ماه بود هوا خیلی سرد بود منم از ترس اینکه سرما نخوری فقط لباس گرم برات برده بودم و همه لباس های تابستونیت راحتی بود ولی اونجا روزها فوق العاده گرم بود و شبها باد خنکی میاومد این بودکه مجبور شدم همش لباس خونگی و راحتی تنت کنم البته برای تو خیلی عالی شد فرودگاه امام قبل از اینکه هواپیما پروا...