جدایی باران از .....
سلاااااااااااااااااااااااام به همگی خوبین خوشین
اول از همه یه خبر خوش بلاخره در سن دو سال و هشت ماه و شانزده روزگی پرنسس کوچولومون ترک ÷ستونک و شیشه شیر کرد
دخمل کوچولوی من
این بار مثل سری پیش خیلی بی تابی نکردی و خیلی صبورانه قبول کرد ی برای همین خیلی دلممممم برات سوخت
دخملیه دوست داشتنی من
باران جونم اینو بدون اگه فقط فقط به خاطر خودت نبود میزاشتم تا هر زمانی که دوست داری پستونک و شیشه بخوری و حرفه هیچکسی برام مهم نبود !!!!
ولی متاسفانه چند وقتی بود که وابستگیت خیلی بیشتر ویشتر از حد تصور بود وحتی لحظه ای خودت جدا نمیکردی و به خاطر همین اصلا میلی به غذا نداشتی و با گریه فقط شیر میخوردی حالا به هر حال اینها همه گذشت وتو دله دخملی یکدونه من کلی غصه شده
ولی خیلی صبورتر از اون چیزی که فکر میکردم عمل کردی و دیگه هیچ حرفی ازش تو خونمون نیست و منم تقریبا همه کارتونها و اسباب بازی هایی که اثری از پستونک داشته رو از جلوی چشمات دور کردم تا شاید کمتر یادش بیوفتی خوش بختانه زندایی مینا هم باهام خیلی همکاری کردی و زمانی که شما دوتا وروجک کنار هم بودن پرهام هم به ناچار چند ساعتی رو نخورد
باران جونم روز سه شنبه 28 مرداد ساعت 8 صبح برای آخرین بار شیر خوردی و دوباره ساعت 11 صبح ازم شیر خواستی و من هم زمان هر دور به صبر زرد آغشته کردم همون لحظه پستونک رو گفتی تلخه و برای همیشه داخل سطل زباله انداختی ولی شیشه شیر و به این راحتی ها ول کن نبودی
الهی بمیرم دوبار بعد از اینکه تلخ بود خوردی و لی بعدش دیگه کوتاه اومدی
خیلیا بهم گفتن هر دور رو هم زمان نگیرم خیلی برات سخت میشه ولی خودم در این باور بودم اگه یکش رو بگیرم وابستگیت به اونیکی بیشتر میشه و چون زمان بیشتری طول میکشه فرسایشی میشه و برات سختر میشه
خدا رو شکر که الان خییییلی خوبی نه دیگه عصبی هستی نه ناراحت
و این بود داستان جدایت از این دوتا
البته بماند که بنده هم تمام وقت در اختیار جنابعالی بودم و تمام این لحضات مشغول سر گرم کردنت
شب اول که همیشه عادت داشتی با شیر بخوابی گفتی شیر میخوام خیلی سریع گفتی نه بابا شوخی کردم آب میخوام
باران جونم شیرین زبونیات دیگه به بینهایت رسیده هر بار سر( فهمیدن) کلی میخندم از دستت یه بار میگم باران فهمیدی میگی نه من فهمید نیستم یا میگی نه بفهمم
تو اتاقت آشپزی میکنی و میگم چیکار میکنی میگی گذا میپخم
مدام بهم میگی مامی تو برو سر کار من با بابا تنهایی بمونیم خونه همش بلقصیم
عکسهای مرداد 93
همیشه از آب دادن به گلها کلی لذت میبری
همین که می رسیم جلوی درمون با دست نشون میدی
عکسهای بامزه