باران جونمباران جونم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره

باران دختر پاییزی من‍ـــــــ

اولین هفته پاییزی

1392/8/27 23:42
نویسنده : مامی نرگس
2,918 بازدید
اشتراک گذاری

گل پاییزی منـــ

چی بگم از این روزهامون که من پاییز رو با تمام قشنگیاش و و یاداور قشنگترین روزهای عمرم هیچ وقت دوست نداشتم و ندارم

نمیدونم چراااااااا ولی همیشه تو پاییز دلم میگیره شاید به خاطر ا همین یه ساعتی که جابه جا میشه

یا به خاطر اینکه هوا زودی سرد میشه نمیتونیم بیرون بریم اصلا نمیدونم چرا  ولی دوستش ندارم همش دلم میگیره

شما هم از روز پنج شنبه سرما خوردی فعلا جفتمون خونه نشین شدیم

پنج شنبه از صبح رفتم خونه مامان اشرف تو بی حال بودی مدام بهونه میگرفتی ساعت 5 بود که بردمت دکتر گفت نه گوشش عفونت کرده ونه  سینه اش خس خس میکنه و نه گلوش متورمه ولی حسابی آبریزش بینی داری و بیحال و تا میتونی بهونه گیری میکنی گفت احتمالا حساسیته ولی هرچی خیلی بیقرارت کرده

این چند روزه حسابی بهونه گیر شدی و سر هر چی حسابی گریه میکنی

غذا هم که اصلا لب نمیزنی و فقط شیر میخوری بعضی روزها خودمم تعجب میکنم مگه میشه ی آدم این همه گرسنه باشه بازم دلش غذا نخواد

تو جریانه همون فلفله ای با اینکه ریزه میزه ای ولی همه کار میکنی

چند روز پیش داشتم حال رو جاروبرقی میکشیدم تو هم تو آشپزخونه داشتی با ی دستمال بازی میکردی جارو رو خاموش کردم و دستمال رو آوردم تو حال تا جلوی چشمای خودم بازی کنی و گفتی نه نه دوباره رفتی تو آشپزخونه منم دیدم داری برای خودت بازی میکنی بی خیال شدم ی لحظه اومدم دیدم از جا برنجی مشت مشت برنج بر میداری و تو ماشین لباسشویی میرزی ی دادی زدم سرت که واااااااااااای باران

پرو پرو منو نگاه میکنی که انگاری من ی کار اشتباه انجام دادم خلاصه ظرف برنج رو پشت رو تو کابینت گذاشتم ولی ماشالا زورتم زیاده دوباره خودت ظرف برنجو کشیدی از کابینت بیرون تا به ادامه بازیت برسی منم به ناچار ظرف برنجو به کمد دیواری تعبید کردم

 

چند وقتی گیر دادی به ماشین لباسشویی تا از خونه بیرونش نکنی ول کن نیستی چون چند روز پیش ماشین لباسشویی رو روشن کردم دیدم خدای من یه صدایی توش میاد که انگاری عروسیه خاموشش کردم دیدم جنابعالی توش ی گوشکوب و دوتا کفگیر انداختی!!!!!

کلا تو خونه مون هر چی گم بشه تو ماشین لباسشویی دنبالش میگردیم

چند روز پیش اومدم  دیدم داری صندلی آشپزخونه رو هل میدی تا جلوی در یخچال گفتم باران چیکار میکنی ؟گفتی آلو خوام

دیدم بلــــــــــــــــــــــــــــــه در فریزر باز کردی و زرشکها رو نشون دادی و گفتی آلو خوام گفتم آلو نیست گفتی ازینا

نمیدونم دیگه اونو کجا بزارمgirl_impossible.gif


 

فعلا تا اطلاع ثانوی صندلی ها هم به اتاق بابایی تعبید شد

 

 دوباره یکی از کابینت ها رو بازی کردی و در عرض چند ثانیه یکی از ظرفها رو شکستی و یه کوچولو تو پاهات رفت چون ظرف سفالی بود خرده شیشه نداشت ولی الهی بمیرم عمیق بریده اصلا نمیزاری چسب بزنم منم با ی دستمال و گاز استریل برات بستم و ی جورابم روش

دیدم خیلی گریه میکنی اودم با پوتینهایی که خاله برات آورده سرتو گرم کنم گیر دادی که باید پبوشی و تقریبا تا ساعت 1 شب پات بود و  وقتی کاملا خوابت برد آروم بابایی از پات در آوردمنم قایمش کردم  صبح به محض بیدار شدن گفتی کبشام کوووو منم خودم زدم به اون راه که اصلا تو چی میگی ؟ کبشا چیه؟!!!!!تعجب

ولی تو همون مدت کوتاه به غلط کردن افتادم kolobok

و به ناچار مجبور شدم برات بیارم ولی دیدم با پوتین خیلی پاهات عرق میکنه چون کاملا بو گرفته بود کتونیهاتو تمیز کردم و دادم پات کنی دیروز تمام مدت تو پات بود حتی موقع خواب و نزدیکای ساعت 3 شب از پاهات در آوردیم

 

دخملی مشغول تماشای کلیپ مورد علاقه اش

این هفته ای که گذشت همش مهمون داشتیم روز سه شنبه عمو مهرداد و طیبه جون خونمون بودن و روز چهارشنبه هم عمو احسان و مریم جون تو هم حسابی میخواستی جلب توجه کنی

 به خاطر همین کلیdance3.gif

 حرکات موزون و.... انجام دادی

راستی عمو احسان و مریم جون ی کیف خوشگل برات هدیه آوردن

اینجا هم ساعت 12 شبه و پا به پای ما بیداری و بستی میخوری

وقتی لباساتو عوض کردم خودت رفتی از داخل کشو کلاهتو برداشتی و رو سرت گذاشتی و دیگه بیخیال هم نمیشدی و تا آخر شب سرت بود

عمو نیسان به قول خودت اسم تو رو گذاشته بود خانه به دوش چون یکسره در حال نقل مکان بودی

قابل توجه: خونه بعد از یک روز کاملا ویران شد smile emoticon kolobokمنم مجبور شدم جمعش کنم حالا همش بهم میگی ماما هونه کووووو؟

دیشب عمو بابک و مریم جون خونمون بودن و برات ی سارفون خوشگل از مشهد سوغاتی آوردن


عکسهای جامونده از حیاط خونه مامانی

وقتی پی پی میکنی میری دراز میکشی جلوی دسشویی و دماغتو میگیری و همش میگی پیف پیفgirl_haha.gif

تقریبا تمام کلماتو میگی

وقتی میخوام پاتو ضد عفونی کنم میگی میسوسه

همون روز که پاهات زخمی شده بود گریه میکردی و میگفتی پام پاره شده

به کامیون میگی کانیون

شبها میخوای بخوابی میگی تگت بارلا یعنی تخت باران بخوابم

هرکسی که میاد خونمون دستشو میگیری میبری تو اتاقت و بعد اشاره میکنی به کمدت و همش میگی عسک عسک بارلا تا من بیام و آلبوم رو بدم تا مهمونم نگاه کنه تو هم برای تک تک عکسها میگی وااااااااای وااااااااااااااای

به تخم مرغ تخ به پخ میگی

به میمون میگی مینون

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (35)

مهسا.مامان نلی
9 مهر 92 0:50
وقتی پست بچه های بزرگتر از نلی ومیخونم خیلی غصم میگیره با خودم میگم یعنی نلی هم میخواد این همه اتیش بسوزونه؟ولی خدایی خیلی با مزست به تک تک کارای باران جون و طرز حرف زدنش خندیدم.عزیزم هزار ماشالا خیلی بلا شده.خدا حفظش کنه


آخی عزیزم
غصه نخور بچه ها خیلی با هم فرق دارن ایشالا نلی جون آروم باشه
مامان ترنم
9 مهر 92 1:09
الهی من بمیرم این قطره شیطون بلا چه قد صدمه میبینه مامانیش بدو اسپند دود کن واسه بلاچه
فداش بشم که بستنی خورده سردش شده کلاه سرش کرده عززززیزم

وااااااااااای خدا نکنه عزیزم
میبینی نمیدونم چراااا اینجوری شده
مینا ( دلنوشته هایی برای دلبندم )
9 مهر 92 9:12
سلام نرگس جون خوبید گلم
آخه الهی بمیرم باران جونم مریض شده ایشالا زود زود خوب شه عزیزم
قربونه شیطنتات وروجک


خدا نکنه مینا جون
مامان امیر محمد(وروجک مامانی)
9 مهر 92 11:28
سلام مامان مهربون میشه بیای وبم نظرتو بهم بگی .... خیلی برام مهمه
مامانی ارمیا وروجک
9 مهر 92 11:49
ممنونم از حضور پر مهرتون در وب ارمیا.روزهاتون زیبا مثل بهار و پربار مثل تابستون


مامان ارغوان
9 مهر 92 13:14
الهی. گل سرهاتم که خوشگلن مثل خودت.طلا خانوم کارهای خطری میکنی هاااااااهزاران بوس برای باران 22 ماهه

ممنونم عزیزمقابل ارغوان جونم رو نداره
mamane m@ni
9 مهر 92 15:58
نرگیس جون من بر عکس شما عاشق پاییزم
خیلی خیلی خوشحال میشم که پاییز و زمستون از راه میرسن
باران جونم خیلی ناراحت شدم دیدم پاهای ناز و کوچولوت اوخ شده,خوشگلکم نمی شه اینقدر کنجکاوی نکنی ؟؟؟بستنی خوردی سردت شده بود که کلاه سرت کردی عروسکم
راستی چند شب پیش خوابتون رو دیدم
البته این دومین باریه که خواب دوستای دنیای مجازی رو میبینم بس که بهتون فکر می کنم


در کل فاطمه جونم من همیشه احساس میکنم اونایی که عاشق پاییزن خیلی آدمهای با احساس باشن و این حس قشنگه شما به خاطر قلبیه که داری
الهی چه بامزه همدیگرو ندیده خواب ما رو دیدی
دوستت دارم دومادم رو ببوس
مامان آيسو وآيسا
9 مهر 92 16:13
عزيز دلم خيلييييييييييييييييييييييييييي دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتت داررررررررررم باران جووووووووووووونم
تخ به پخ هم


ممنونم عطرا جون
مامان آلما
9 مهر 92 16:15
آخییی خدا نکنه سرما بخوری ماشالا تو هم که بازیگوشی خاله
من و الما کلی از تخ به پخ خندیدیم خیلی باحال بود چقدر کلاه بهت میاد


مرسی عزیزم
خاله جون حسابی بازیگوشه
الهام
9 مهر 92 19:50
همه چی عالی بود نرگس خانم به من سر بزن
آجییییییییییییییییی


چشـــــــــــــــــــــــــــــــــــم آجیییییییییییی گلم
مهسا(مامان هستی)
9 مهر 92 20:15
قربووونت برم دوست خوووووووبم

کف پای هستی 14 سانت


هستی 19 ماهه فک کنم 23 و 24 خوب باشه اخه خیلی وفته کفش نگرفتم نمیدونم دقیق چنده ولی کف پاشو امروز سانت زدم 14 بود .

شما کدوم قسمت تهران هستین؟

ما غرب تهرانیم
عسل
9 مهر 92 21:20
چه دختر قند عسلی


مامان ایدین
10 مهر 92 3:28
سلام خوشکل خانم قالبت مبارک


ممنونم عزیزم
مامان شایلین جون
10 مهر 92 10:11
عزیزم تو چقدر ملوس و نازی آخه. بالان خوشگله دوستت داریم. نمیدونم چرا یه شباهتی بین تو وشایلینم میبینم هر چند شباهتی ندارید ولی وقتی پستهایی که مامانی مینویسه رو میخونم یاد کوچیکیای شایلین میفتم. اونم مثل شما شیطون و خوش زبون بود الانم هست. بخاطر همین دوستت داریم دیگه جیگررر


مرسی گلم
الهی قربونش برم مثله دخمله خودمه
مامان آروین (مریم)
10 مهر 92 10:18
منم قبلا فصل پاییز رو دوست نداشتم و همیشه احساس دلتنگی میکردم مخصوصا روزهای ابری و بدون باران .
اما از سال 86 عاشق فصل پاییز و به خصوص ماه آذر شدم چرا که 4 آذر عقد کردم 10 آذر تولد همسرم و از همه مهمتر 12 آذر تولد پسرم .....
خدار ا شاکرم که در عرض دو ساعت یه پسر پاییزی به من داد و یه دختر پاییزی هم به شما . از خدا میخواهم که در حال حاضر سالم و شاد باشند و در آینده هم فرزندی صالح

با اینکه 29 مهر و 2 آذر تولد بچه های خواهرمه و بیش از اندازه دوستشون دارم و 3 مهر که تولد بردارمه و 7 مهر زندادشم و 21 مهر سالگرد ازدواجمون و مهتر از همه 12 آذر تولد علی و باران جونمه با همه این خاطرات پاییز برام دلگیره
مامان آروین (مریم)
10 مهر 92 10:24
بچه هاکه عاشق ماشین لباسشوئی ان ، هرچی هم که دستشون میاد میندازن اون تو ، خیلی جالبه که باران جان به اندازه پسرها شیطونی میکنه .
باز خدا رو شکر بخیر گذشت که پاش خیلی آسیبی ندید .
باران جان از الان داره خودشو برا زمستون آماده میکنه
چه کیفی میکنه تو حیاط خونه و آب بازی ، زبونش رو هم درآروده از خوشحالی
راستی مگه هنوز از پوشک نگرفتیش


اره مریم جون فکر کنم از پسرها هم بیشتر
خدا روشکر بهتره
ههههههه فک کنم داره آینده نگری میکنه
نه عزیزم هنوز بلد نیست بگه
صبا خاله ی آیسا
10 مهر 92 11:38
عزیزه دلم واسه پای خوشگلت نالاحت شدم.
چ دوچرخه ی نازی هم دالی
عکسات خیلی زیبا بود باران جونم


ممنونم صبا جون
مامان بهاره مامان امیرمحمد
10 مهر 92 12:47
سلام لطفاً به وب من سربزنید یک موضوع خیلی خیلی مهم با تشکر

چشم
آتنا مامانیه روشا یدونه
10 مهر 92 13:38
الهی عزیزم ان شا الله که زود پاهای کوچولوت خوب بشه
وای حرکت برنج توی ماشین لباسشوییمن که بودم دیگه واقعا بی تحمل میشدم عکسهای حرکات موزون دختری هم خیلی با حال بود

ممنونم آتنا جون
منم تقریبا دیگه بی تحمل شدم ولی چاره ای ندارم
الهام مامان یسنا
10 مهر 92 16:53
عزیزم انشالله زود زود خوب بشی خوشگل خاله.
بیچاره ماشین لباسشویی دیگه فکر نکنم خیلی دوام بیاره از دست این گل دختر
وروجک چطوری از اون صندلی رفتی بالا؟ اون خیلی بلنده

قربونت برم که پیف پیف میگی. یسنا هم همینکارو میکنه.


مرسی الهام جونم
میبینی خواهر از بس وروجکه
خدا نکنه عزیزم
بامزه مثله همن
عمه ی آتنا
10 مهر 92 20:48
فدا مدای تو اسم وبتونو عوض کردیم ولی هنوزم خواهرم عکس بارانو میبینه بهش میگه باران قلنبه


خدا نکنه گلم
هههههه قلبنه بامزه تره ولی گفتیم دیگه خانوم شده اسم روش نذاریم
آسمونی ها
10 مهر 92 21:47
ای شیرین زبون خوردنی ...


ترنم کوچولو و مامان فاطمه
11 مهر 92 1:11
سلام نرگس جان امیداورم همیشه شاد و خوشبخت باشید
ماشالله به باران دختر پاییزی چقدر بزگ شدهخانووووم شده خدا حفظش کنه
منتظر حضور گرمت هستم


سلام عزیزم
ممونم
حتمام میام خدمتتون
مریم(مامان آرینا)
11 مهر 92 15:59
ای جونم امیدوارم دیگه بهتر شدی باشی خاله
وای نرگس جون مردم از خنده از دست این ووروجک چی کار میکنی


مرسی مریم گلم
ههههههه کجاشو دیدی خاله جون
مریم(مامان آرینا)
11 مهر 92 16:01
خصوصی گلم


ممنونم گلم
مامان آرمينا
11 مهر 92 23:04
خيلي شيطون شدي واسه مامان ركار درست ميكني ولي كلي خنديدم خرابكاريهاش بامزس مخصوصا گوشكوب انداختن توي لباسشويي


اره عزیزم حسابی هر روز درگیر کاریم
ههههههه خودمم از دستش خنده ام میگیره
خواهرفرناز
12 مهر 92 2:18
نرگس جون کجایی اتفاقی افتاده خیره


نه عزیزم همین دوربرام
مامان بهداد
12 مهر 92 17:08
سلام.
از دست این گل دخترت.
چقدر شیرین زبونه. هزار ماشاا...
امیدوارم که آبریزش بینی اش هم زودتر خوب بشه. بهداد هم همین طور بود و هنوز هم که خوب شده بعضی روزا بازم آبریزش بینی داره.
هوا سرد شده و متغیر. خیلی بیشتر باید مواظب این فسقلی ها باشیم که باد نخودن و نچان.
ایشالا زودتر خوب بشه.


سلام گلم
ممنونم عزیزم
ایشالا اره خودمم میدونم به خاطر هواست شما هم مواظب بهداد جونم باشین
elham
12 مهر 92 21:19
وااااای چه شیطونی شده این دختر ما.مامان نرگس توروخدا واسه اشپزخونه در بذارین این بچه ها خیلی زبلن خدای نکرده یه موقع غافل شی نره سر مواد شوینده.من انقده از این قضیه میترسم.


مرسی الهام جونم بابت نگرانیت
آخی گلم باید کلی بنایی بشه خوش به حال قدیمیا!!!
عزیزم نگران نباش کلیه لوازم شوینده رفته داخل کابینت دسشویی
مهرنوش مامان مهزیار
13 مهر 92 9:04
سلام نرکس جون آخر با دیدن باران جون کاردست خودم میده . غش و ضعف میکن با دیدن عکس هاش و خوندن مطالب و کارهایی که باران میکنه. ببوسش از طرف من


ممنونم مهرنوش جون شما مثل همیشه لطف دارین
مهسا مامان نورا
13 مهر 92 17:33
ماشاله ات باشه خاله حسابی این روزا اتیش میسوزنی به قول مامانی فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه فدات شم با اون صورت ماهت مثل همیشه با این سیرین کاریهایی که مامان مینویسه از تومی خونم و اون حرف زدن شیرینت دلم میخواد بچلونمت و دلم ریش ریش میشه واست که کاش نزدیکم بودی .
سونیا مامان المیرا
13 مهر 92 20:34
باران جونم عکسات عاله من همش میا بهتون سر میزنم خیلیم وبتو دوست دارم 22 ماهگیتم مبارک عروسک خاله مامانی مرسی پیش ما اومدی نطر دادی ببببببببببووووووووووووووووسسسس
مامان فاطمه
13 مهر 92 23:15
دعا می کنم که بچه ها هیچ وقت مریض نشن. باران جون مواظب باش خاله چرا ظرف رو شکوندی نگاه خاله پات هم برید. انشاالله زود خوب بشه. لباست هم مبارکت باشه .
محیا مامان دینا
17 مهر 92 9:20
وای عشقم بمیرم چرا پات زخم شده.عزیزم مواظب خودت باش
سمیرا
18 آبان 92 14:32
آخ عاشقققققققققققققق پیف پیف گفتنت شدم باران طلااااااااااااااااااااااااااااااااا