باران جونمباران جونم، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 19 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

باران دختر پاییزی من‍ـــــــ

باران خانوم این روزها

1392/5/10 19:15
نویسنده : مامی نرگس
1,654 بازدید
اشتراک گذاری

ملوسکم

همانطور که تو پست قبلی هم نوشتم چند روزیه آبریزیش بینی داری و منم شربت دکسترومتورفان پی بهت میدم البته خدا رو شکر امروز خیلی بهتریلبخند

دکتر نبردمت چون خیلی مطبش شلوغ میشه و اگه از قبل نوبت نداشته باشیم چند ساعتی باید بشینیم ولی برای شنبه وقت گرفتم چون وقت چکاب ماهانه هم هست

این روزها خیلی بد اخلاق و غرغرو شدی معمولا 9 -8 صبح بیدار میشی و کمی صبحانه میخوری و ی شیشه شیر بعد میخوابی تا ساعت 11 منم طبق برنامه هر روز تخم مرغ به دست دنبالت را میافتم و زبون روزه انقدر باید باهات مدارا کنم تا ی تخم مرغو بخوری و تا شب چند ین بار این داستانو باهم داریم

بعضی روزها نهار خوردنت تا ی ساعت طول میکشه انقدر هم ماشالا شیطون شدی تا دستم غذارو میبینی در میریچشمک

قبلا میگفتم دندونات کو وقتی  نشونم میدادی ی قاشق غذا دهنت میذاشتمنیشخند ولی الان دیگه این کلک رو فهمیدی و قتی میگم دندونات کو دستتو میگیری جلوی دهنت بعد دندون هاتو نشون میدی خنده

بیشتر روزا سر این غذا خوردنت دیونه میشم مخصوصا این ماه رمضونی که دیگه هیچی...

بابایی شها که میاد خونه دیگه من میرم کنار و بابایی رو با فرمایشات دخملی تنها میزارم و تو هم نامردی نمیکنی وو یکسره میگی اینو بده و اونو بده بنده خدا هم همه رو گوش میکنهچشم

دیشب خیلی باحال بود گفتی آبا و بابایی شیشه آبت رو آورد بعد آب نخورده شروع کردی پشت سر هم گفتی شیش شیش  تا بابایی مجبور شد برات شیر درست کنه تا شیرو آورد گفتی نه نه دوخ دوخ و دوغ میخواستیزبان

علی میگه دوست دارم ی دونه  کوله پوشتی داشته باشم که مخزن داشته باشه و ی طرفش پر از شیر باشه و اون طرفش هم آب تا اینقدر بشینو پاشو نکنم  واااااااااای کلی  خندم گرفت از حرفشزبان

مامانی مثل همیشه این سه شب خونشون مراسم احیا بود و ما هم شب اول رفتیم وتو کلی آتیش سوزوندی و مدام میرفتی کیف مردم رو دستت میگرفتی و اگه  موبایل کسی رو زمین بود بر میداشتی و همش میگفتی الووو سلام یا  سر جوشن کبیر هر کسی جلوش ی شکلات گذاشته بود و بهش فوت می کرد و تو هم میرفتی شکلاتاشونو بر میداشتی  و فرار میکردی همه کلی از دستت خندیدن آخر شب هم خانوم نوحه خونه مداحی میکرد و همه سینه میزدن و تو هم هر بار محکم تو سینه من میزذی و غش غش میخندیدی خلاصه اون شب کلی شیطونی کردی و باعث شد من توبه کنم تا شب های دیگه نرم

چند وقت پیش رفتم پاساژ تیراژه و یدونه پازل چوبی برات خریدم 25000 بابایی وقتی دید گفت ارزش 25 هزارو نداره ی چیزه دیگه براش میخریدی که بازی کنه چون دو روز اول اصلا سمتش نرفتینگران

ولی الان همیشه کنارته هر جا هم بریم با خودمون میبریم و ساعتا مشغولی باهاش و اسمه  بیشتریاشو بلدی و همه رو سر جای خودشون میزاری 

به گیلاس میگی گوجه و انبه میگی عمه و آناناسو ناناس میگی و بقیه رو هم خیلی قشنگ و بامزه میگی مژه

وقتی همه رو چیدی خودت برای خودت دست میزنیتشویق

علی میگه بریم از این پازلا از همه مدلاش بگیریمخنده

 

چند روز پیش پستونکت گم شده بود منم میگفتم باران پستونکت کو تو هم میرفتی سراغ شوفاژ اول نفهمیدم چرا این کارو میکنی بعد گفتم باران برو پستونکت رو پیدا کنو بخور و با این صحنه رو برو شدم

هفته پیش قرار بود با دوست بابایی بریم بیرون  علی به من گفت نرگس حاضر شو بریم و منم مثل همیشه اول خودم آماده میشم بعد بارانو آماده میکنم بارانم ترسید ی موقع جا بزاریمش خودش رفت لباساشو این مدلی پوشید منو بابایی کلی از دستش خندیدم

قربون اون فک کردنت برم من

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (26)

الهام مامان یسنا
10 مرداد 92 20:00
قربونت برم شیطون بلا که شب احیایی همه رو خندوندی.
نرگس جون کلی سر عکس های لباس پوشیدن و پستونکش خندیدم.
خدا حفظش کنه.
نرگس جون من حاضرم برای چیزی که یسنا رو یک ساعت سرگرم کنه خیلی بیشتر از 25 هزارتومن پول بدم. دختر من هر چیزی براش 5 دقیقه جذابه اونم اگه من پیشش نشسته باشم.

خدا نکنه
الهام جون خیلی عالیه بارانم معمولا با همه اسباب بازیها یک یا دو ساعت بازی میکنه بعد میره تو اتاقش و فقط یادگاری میمونه ولی خدا رو شکر این خیلی براش جذابه و مدام باهاش بازی میکنه البته مدهای کاغذی هم داره که دو یا سه هزار تومانه ولی چون باران عادت داره همه چی رو دهنش کنه من چوبی خریدم که دیرتر خراب بشه
مامان ترنم
10 مرداد 92 21:10
قطره ی شیرین زبونم
خوشم اومد دستتو خونده نرگس جون به فکر یه کلک جدید باش
ترنم کلی از این تیپ پازلا تو این سن استفاده میکرد خیلی عالیه هم واسه تمرکز هم آشنایی با میوه . حیوونا . ابزار ... البته اون موقع قیمتاش 4500 . 6000 بود . تورم چه میییییکنه ...
لینکت کردم قطره بارونم
نرگس جونی خصوصی نداشتما


اره میبینی عزیزم
اره واقعا خیلی تورم زیاده
مرسی منم میلینکم
الان رمزو براتون میزارم
مامان آلما
11 مرداد 92 0:03



مامان آلما
11 مرداد 92 0:04
راستی قابل نمیدونین ما رو بلینکین


وااااااااااااای عزیزم شرمنده همین الان لینکتون میکنم
mamane m@ni
11 مرداد 92 3:46
وااااااااااای باران از دست تو وروجک کلی خندیدم
چه جوری پستونکت رو انداختی تو پره های شوفاژ آخه
راستی خاله دیگه پستونک رو قرار شد بزاری کنارا
لباس پوشیدنت رو هم که دیگه نگو ...کلی خندیدم
یه عالمه بوس برای بارانم

اتفقا خودمم همین سوالو پرسیدم جلوی چشمای خودم دومیشم انداخت
فاطمه جون الان با امروز 24 ساعت لب به پستونک نزده بچم تو ترکه حالا میام مفصل مینویسم
مامان مهدیس و ملیسا
11 مرداد 92 14:45
خصوصی عزیزم


آخی عزیزم ناراحت شدم
مينا
11 مرداد 92 15:13
خدا رو شكر كه باران جون خوب شد كلي هم واسه لباس بوشيدنش خنديدم راستي منو هم لينك كنيد ديكه عزيزم ع[مچ]


ممنونم مینا جون ادرس وبت رو بزار چشم
خواهرفرناز
11 مرداد 92 16:03
وای ازدست باران
نکنه تو خواهر فرنازی که هیچی نمیخوری
شب یلدا سبب شادی همه شدی خدا حفظت کنه
پستونکشاببین
ازل حل کردنشا


یعنی فرناز جووون الان هم بد غذاست واااااااااااااااای خدای من فکر کردم تا 3 سالگی دیگه درست میشه خدا به دادمون برسه
آناهيتامامانيه آرميتا
11 مرداد 92 16:27
حرف بابايي خيلي بامزه بودكوله پشتي قربونت عزيزم كه انقدرنازپازل بازي ميكنيميگم نرگس جون اگه انقدرةوتب ميده منم بخرم براي آرميتا


ههههه اره خودمم همش به حرفش خندم میگیره
خدا نکنه
فکر کنم اشتباه تایپی شده متوجه منظورت نشدم ولی خیلی سرگرم کننده هست حتما بگیر
فهیمه مامی مهتا
11 مرداد 92 17:39
عزیزمی باران جونی... آخه شما دخملها چرا سر غذا خوردن با ما اینجوری میکنین؟ ] با زبون روزه ... گاهی اینقدر ضعف میکنم که دلم میخواد خودم همه غذا رو بخورم


تا کچل یا دیووووونه مون کنند ول کن نیستن
منم دقیقا
ماماطهورا
11 مرداد 92 18:13
اي شيطون بلا چه شب حيايي شده نرگس جون برات
فرشته كوچولوي خودم قربون اون لباس پوشيدن و پازل چيدنت بشم عسلك باهوش خالهههه

اره گلم جات خالی بود
خدا نکنه عزیزم
مامان بهداد
11 مرداد 92 19:10
سلام بلا به دور.
خب خدارو شکر که باران گلی بهتر شده.
وای چقدر خندیدم از دست بازیگوشی هاش توی مراسم احیا.
الهی همیشه شاد باشه و لبش پر از خنده.
من شما رو لینک کردم . به ما هم سر بزنید. خوشحال می شیم.


ممنونم عزیزم منم خوشحال شدم از دوستی با شما و لینکتون کردم
مامان آيسو وآيسا
11 مرداد 92 20:32
واي نرگس جون به خاطر پستونك ولباس پوشيدنش يه عالمه خنديدم
يادم ميوفتاد خود به خود خندم ميگرفت اي وروجك شيطون



ههههههههه اره هر روز این مدلی لباس میپوشه و بهم میگه سلاااااااااااام در در یعنی بریم بیرون
نرگس
12 مرداد 92 0:04
ماشاالله به باران خانوم باهوش و بامزه. بوس بوس


ممنونم نرگس جون ترانه عزیزمو ببوس
مرجان مامان اران
12 مرداد 92 4:16
خدارو شکر که بهتره عزیزم
اخی نازی چه عکسایییییییی
خیلی بامزستتت ببوسششششششش
خدا حفظش کنه


ممنونم مرجان جون آران جونو ببوس
شهرزاد
12 مرداد 92 4:17
عسله بامزه قربونت بشم انقد شیرینی
جای پستونک اونجاس بارون جونم؟چطوری کردیش اونجا موندم
پازلتم خیلی نازه منم بچه بودم یکی داشتم جالبه منم چون شر بودم تنها وسیله ای ک ساکتم میکرد اون بود


خدا نکنه شهرزاد جوووووون
هههههههههه پس بارانم به خاله ش رفته
نيايش
12 مرداد 92 7:28



بووووووووس
مینا
12 مرداد 92 9:20
ادرسم اینه نرگس جون
http://minamosavi.niniweblog.com/


ممنونم لینکت کردم
آتنا مامان روشا یدونه
12 مرداد 92 12:47
الهی قربون اون پستونک خوردنت بشم خیلی با حال لباس پوشیده
روشا هزار ما شاالله تخم مرغ رو خوب میخوره یک روز درمیون صبحانه بهش میدم ولی روز بعدش که کره مربا یا نون و پنیر هستش تقریبا 45 دقیقه میکشه تا لقمه لقمه درست کنم و دنبالش برم تا بخوره . واقعا با یک گرم چاق شدنشون ما 100 گرم لاغر میشیم

خدا نکنه آتنا جونم
دققیا میدونم چی میگی کاملا درکت میکنم
مادر داروساز
12 مرداد 92 13:01
سلام عزیزم.معمولا برای بچه های زیر 2 سال دکسترو ساده میدن چون پزودوافدرین دکسترو پی برای بچه ضرر داره البته بعضی پزشکها مینویسن ولی به هر حال احتیاط مصرف داره
mamane m@ni
12 مرداد 92 15:29
باران جون بیست ماهگیت مبارک خوشگل خانم



واااااااااااااااااای ممنونم فاطمه جون که یادت بود
مهسا مامان نورا
12 مرداد 92 16:11
نورا هم از این پازلها داره و خیلی هم بهش علاقه داره عزینازم بااون حرف زدن شیرینت شیطونک من


نورا جونو ببوووووس از طرف خاله نرگسش
محبوبه مامان ترنم
12 مرداد 92 16:30
ای جان ، جان ، جان...
چقدر عکس لباس پوشیدنش و پیدا کردن پستونکش قشنگه. خیلی کیف کردم. قربونت برم باران کوچولو بامزه.


ممنونم محبوبه جون خدا نکنه عزیزم
مامان ماهان
14 مرداد 92 11:50
سلام.با اجازه شما رالینک کردم.اگه دوست داشتین به وب پسرمن هم بایید و با هم تبادل نظر کنیم.www.mahan90.niniweblog.com
پس شما هم سر تخم مرغ خوردن باران این مشکلو دارید.ماهان من هم خیلی بد می خوره.دیگه خسته شدم....


چشم الان باران خیلی بد اخلاقه وقت ندارم ولی حتما میام خدمتون و لینکتون میکنم
مامان درسا
14 مرداد 92 16:57
عزیزم چه جوری پستونکو گذاشتی اونجا
قربون اون لباس پوشیدنت


هههههههههههههههههه
خدا نکنه عزیزم
مهسا (مامان هستی)
16 مرداد 92 22:27
هههههه خیلییی باحال بود لباس پوشیدن و پستونکش




ههههههههههه اره خودمم همیشه سر لباس پوشیدنش میخندم