باران من
عشق من
چند روزیه که خیلی عصبانی و بد اخلاق شدی
دیروز که دهنت رو باز کردی دیدم دندونای نیشت خیلی ناجور باد کرده و از طرفی هم در گیر دندونای آسیابت هستی
چند شبی هست که تو خواب بیدار میشی و خیلی مظلوم فقط اشک میریزی میدونم که داری اذیت میشی فقط خدا کنه زودتر همشون در بیاد تا راحت بشی
دو شب پیش اصلا نتوستی تا صبح بخوابی و فقط دستت رو تو صورتت میگرفتی و گریه میکردی
ساعت 7 صبح بود که با بابایی بردیمت بیرون همین که سوار ماشین شدی خوابت برد
دیروز هم بردیمت هاپپرمی اونجا رو خیلی دوست داری چون جای بازی داره بعد که اومدیم خونه بعد از یه حموم حسابی کلی لالا کردی
خیلی بامزه شدی کلی کلمات درهم وبرهم میگی
وقتی میگم بگو باران میگی ببیلی
وقتی وارد هر جایی که بشی و خوشت بیاد مثلا از توی حال میایی خودت و همش میگی دلااااااااام یعنی سلام
وقتی ازت میپرسم چشات کو چشاتو بازو بسته میکنی وقتی میگم دماغت کو تند تند نفس میکشی
وقتی میگم گوشت کو با دستت نشون میدی و وقتی میگم زبونت بگم پستونکت رو میزاری زمین و شروع میکنی زبون درازی
چند روز پیش همش میگفتم باران بگو ماما تو هم همش میگی بابا نزدیک 100 بار گفتم بگو ماما ولی تو همش میگفتی بابا
تا اینکه چند روز پیش تو tv میمون نشون میداد یه کاره اومدی و گفتی ماما ماما هههههه کلی خندم گرفت
خنده ازته دلت
گریه از ته دلت