باران جونمباران جونم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

باران دختر پاییزی من‍ـــــــ

درد ودل

1391/7/9 0:58
نویسنده : مامی نرگس
1,204 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزمممممممممممممقلب

چند روزی میشه که بگی ونگی شیر خشک میخوری یعنی دکترت تجویز کرد اول که برات شیر پروگرس رو خریدم نمیخوردی ولی شیر گیگوز که گرفتم میخوری نمیدونم چرا خوشحال باشم یا نارحت ولی هر بار که میخوری از ته دل دلم میگیره نگراندوست ندارم زود تسلیم بشی ولی انقدر ماهی وانقدر مظلومی که یه کمی غر غر می کنی بعد سریع میخوری بارانی نمیدونم  چرا این روزا این جوری شدم ولی عروسک مامان خیلی دوستت دارم لبخند

چند روز پیش تو یه وبلاگی خوندم که مامانش نوشته بود خدا رو شکر که وظیفه مادری رو خوب انجام دادم و21 ماه به بچه ام شیر دادم  عزیز مامان خیلی دلم گرفتناراحت یعنی من کوتاهی کردم نمیدونم... هر روزی که میگذره مقدار شیر خشک بیشتر میشه وشیر خودمو که خیلی کم شده کمتر میدم ناراحتم  باران جونم خیلی بهت وابسته شدم تمام فکرم تمام زندگیم شدی زبان

این روزا خودم بزرگ شدنت رو حس میکنم به قول بابایی همه چی رو میفهمی وقتی از فاصله خیلی دور منو میبینی شروع میکنی دست وپا زدن واگر زمین باشی تند تند میای از پاهام میگیری تا من بغلت منمنیشخند

این روزا یاد روزهایی افتادم که تازه به دنیا اومده بودی منو بابایی هفته های اول تا صبح نوبتی بیدار می موندیم وتو رو نگاه میکردیم که یه موقع تو خواب شیر بالا نیاری وخدای نکرده...

این روزا وقتی صدات مکنم باران برمیگردی ونگام میکنی خدای من این همون بارانی بود که سال پیش منو بابایی تا صبح نگاش میکردیم

این روزا وقتی یه چیزی دستته میگم بده من سریع میدی قربونت برم که زود حرف مامانو گوش میکنیتشویق

 

باران جونم عاشق این روزهاتم....................هورا

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

آناهیتا مامانیه آرمیتا
8 مهر 91 3:02
مامانی جون خیلی قشنگ نوشتی
عزیزم اینکه دکترصلاح دیده که به نفع باران جون هستش که شیرخشک بخوره دلیل برکوتاهیه شمانیست امادرک میکنم چی میگی من ازحالا فکرروزی هستم که میخوام آرمیتاروازشیربگیرم ویه حس دلتنگی بهم دست میده .
آٰرزومیکنم همیشه شادوسلامت باشه درکنارتون


مرسی خاله جون شما هم مثل من شبا خوابت نمیاد واولین نظر های من همیشه ماله شماست
مامان علی مرتضی
8 مهر 91 23:49
دیدی مامان باران از بس گفتی باران قلمبه این طوری شد دخملمون،شیر خشک وغرغراشو باید تحمل کنی دیگه،انشالله اگه وزن گیری مشکل داره هرچه سریع تر خوب بشه ای کاش نفر اول میشدی خاله ،اشکال نداره عزیزم توخودت نمره ی بیستی ،تو مث هیچ کسی نیستی


نمی فهمم چون من گفتم این جوری شد؟
خاله مریم(مامان حسام کوچولو)
9 مهر 91 2:25
مشکلت دقیقا مثل مشکل من در8ماه پیشه خیلی غصه خوردم اما فایده نداشت الان پسرم حدود 1سالشه ودیگه شیر خشک می خوره با تموم تلاشی که کردم تا 1ماه پیش شبا هم می خورد اما الان دیگه هیچ .الانم که مینویسم اشک توی چشمام جمع شده ما سعی خودمونو کردیم.اما نشد


دقیقا می فهمم چی میگی الان با شیر خشک خوبه
سمانه مامان ستایش
9 مهر 91 3:52
عزیزم برای منم خیلی سخت و تلخ بود شیرخشکی شدن دخترم.تا مدتها احساس میکردم من مقصرم و کوتاهی کردم...
ولی خب چاره ای نیست.اگه به صلاح باران جونه نباید خودتو اذیت کنی.
انشالا خدا سایه شما و بابای باران عزیز رو از سرش کم نکنه

ممنون بابت حس همدردی
مامان سوشیانت
10 مهر 91 21:30
اخی اشکال نداره شیر خشک می خوره می دونم سختته اما همه وظیفه مادر شیر دادن نیست فدات بشم
زینب(عمه آرتمیس)
12 مهر 91 19:01
سلام مامان نرگس,نی نی خیلی نازی دارین بااجازه لینکتون کردم.خوشحال میشم به ماسربزنید