گردش یک روزه لواسان و آهار
باران جونم طبق معمول کلی عکس و حرف نانوشته دارم که ایشالا تا آخر مردادهمه رو میزارم
این عکسها مربوط میشه به هفته قبل یه روز سه تایی با بابا رفتیم لواسان و آهار وفشم هم گردش کردیم و هم کلی آلبالو خریدم برای پزیدن مربا و لواشک
عاشق خوردن آلبالو هستی و بهم میگی استخون آلبالو رو در بیار تا من بخورم
حرف زدنات خیییییییییییییییییلی بامزه شده آدم دلش میخواد درسته قورتت بده چند روز قبل از گوش پمپرزت رو چک میکردم که گفتی مامی به در پمپرزم چیکار داری
هنوووووووووووووزم پستونک و شیر با شیشه میخوری و از پمپرز نگرفتمت
الهی برات بمیرم چون قراره فردا تلخک به سر شیشه ات بزنم بلکه بدت بیاد تا کمتر شیر بخوری که بتونم از پمپرز بگیرمت
و اما عکسها.....
کلی تاب و سرسره بازی کردی
دخملی عاشق بلال
قربونت اون زبونت برم که همجا همراهته
و اینم ژست این مدلی
و یه ناهار خوشمزه
طبیعت زیبای آهار