باران جونمباران جونم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

باران دختر پاییزی من‍ـــــــ

2 سال و 23 روزگی

1392/10/15 23:56
نویسنده : مامی نرگس
2,879 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

سلام دوستای گلم

از همگی ممنون بابت تک تک کامنتها

و sms که برای شب یلدا برام فرستادید

این هفته اصلا وقت نکردم بیام پای نت البته خودم نخواستم نظراتو تایید کنم ولی ایشالا میام تو وب هاتون و براتون جواب کامنها رو میزارم

این یه هفته که بابا نبود بارانم برات خیلی سخت گذشت شب اول کلی گریه کرد و بهونه آورد ی مدام علی رو میخواستی

هر کسی میپرسید بابا کجاست؟ میگفتی رفته شیر بخره شوشابه بخره و ...

یه شب دایی محمدینا اومدن خونمون و تو از من آب خواستی آوردمت تو آشپزخونه که آب بخوری پرهام هم دنبالت اومد تا اومدم آب بهت بدم پرهام هم خواست و اول به اون دادم دوباره اومدم که بهت اب بدم پرهام نذاشت بخوری من به پرهام گفتم پرهام برو پیش بابات

تو هم سریع گفتی پرهام بلو پیش بابات من که بابا ندالم وااااااااااااااااااای حسابی دل هممون بهت سوخت مامان اشرف از حرفت بغضش گرفته بود

مدام تو خونه راه میری و میگی مامی دوشت دالم ( قابل توجه که دیگه فقط مامی صدام میکنی) بعضی روزهام که دعوامون میشه میگی مامی اصن دوشت ندالم حرف س رو یه چیزی بین س و ش تلفظ میکنی

دیروز قلقلکت میدادم گفتی مامی جون من نکن

وقتی میگم یه کاری رو نکن میگی آخی چلاااااااااااااا؟

تلفن که زنگ میزنه بدو بدو گوشی رو بر میداری میگی بله سلاام خوبی من خوبم و صدای مامان اشرف و مامانی و خاله ساجده و خاله زهرا و بابایی رو تشخیص میدی

هر شب باید موقع خواب سی دی عمو پورنگ رو بزاریم و سه تایی بخوابیم تا جنابعالی خوابتون ببره بابایی میگه خیلی روزها صدای عمو پورنگ تا صبح تو گوشمه و کل آهنگهاشو حفظ شده (به عمو پورنگ عمو پونک میگی)

چون چند وقتی بود همش سرماخورده بودی به دستور دکترت مجبورم کمتر حمامت کنم چند روز پیش که نزذیک به یک هفته ای میشد که حمامت نکرده بودم خیلی بهم ریخته بودی تو صورتت نگاه کردم و گفتم باران چقدر تمیزی!!!!!!!!!!!! تو هم سریع گفتی نه من تمیز نیستم من بارلان مظمنی هستم

بلاخره بابایی شنبه بعد ظهر اومد و خدا رو شکر شب یلدایی کنار هم بودیم وگرنه احتمالا منم مثل باران همش گریه میکردممژه

الهی بمیرم یکی دو شب اول همش تو چشمای قشنگت اشک بودناراحت

وقتی با بابایی از طریق اسکایپ یا تانگو صحبت میکردیم مدام صفحه لب تابو بوس میکردی و میگفتی بابایی زود بیا

اینم لحظه دیدارتون

اینم از سوغاتی های دخملی

 

شب یلدا هم خونه مامانی بودیم

بارانمقلب

رویت به سرخی انار شبت به شیرینی هندوونه

خنده ات مثه پسته و عمرت به بلندی یلدا . . .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (32)

❤خونه نمدی❤
4 دی 92 16:50
مامان با سلیقه سلام اگه میخوای هرکی میاد تو اتاق نی نی خوشگلت انگشت به دهن بمونه یه سر به خونه نمدی بزن کارای تک و شیکی که تو هیچ مغازه ای نمیتونی پیدا کنی منتظرت هستم www.namadi.ir ارسال به سراسر ایران با تشکر خونه نمدی
الهام مامان یسنا
4 دی 92 17:00
سلام نرگس جون خوبی؟ باران جون خوبه؟ دلمون براتون تنگ شده بود. این پستت رو نگفتی تقاضای رمز نکنید؟ اگه خصوصی نبود بهم رمز بده. راستی چرا رمز دار شدی شما هم؟ برای باران جون
الهام مامان یسنا
4 دی 92 17:35
ببخشید نرگس جون خصوصی نذاشتم شما تایید نکن
الی
5 دی 92 9:16
نرگسی به من رمز میدی؟؟
معصومه مامان امیرعلی
5 دی 92 12:07
واااااااااااااااااااااااااااااای باران خاله چه حرفای قشنگی میزنه قربونش بشم من. چه سوغاتی های قشنگی آفرین به سلیقه خوبه بابا علی باران. بارانی ماهم دوشت دالیم
مامان آناهیتا
5 دی 92 12:48
ای جونم ای عزیزم دلش برای باباش تنگ شده بود قربون اشکات چه سوغاتی های خوبی مبارکت باشه عزیزم . چشمات روشن عزیزم .و یلداتون هم مبارک
نیلوفر
5 دی 92 22:19
★。˛ °.★__ *★* *˛. ˛ °_██_*。*./ \ .˛* .˛.*.★* *★ 。* ˛. (´• ̮•)*˛°*/.♫.♫\*˛.* ˛_Π_____. * ˛* .°( . • . ) ˛°./• '♫ ' •\.˛*./______/~\ *. ˛*.。˛* ˛. *。 *(...'•'.. ) *˛╬╬╬╬╬˛°.|田田 |門|╬╬╬╬ . ¯˜"*°•♥•°*"˜¯`´¯˜"*°•♥•°*"˜¯` ´¯˜"*°´¯˜"*°•♥•°*"˜¯`´¯˜"*°• چرا دیگه نیستین
الهام
5 دی 92 23:06
سلام به آجی نرگس نازم خوشحالم که همسری برگشته الهی قربونش برم که بارانم هم با من هم درد بود آخه بابای منم نبود رفته بود کربلا قراره فردا بیاد...... واقعا خونه ی بی پدر سخته.... از باران جونم یه گاز آروم بگیر ....خیلی نازه بخدا.... همیشه شاد باشید و خوشحال در کنار هم
خواهر فرناز
6 دی 92 0:11
خداراشکربه سلامت رفتن وبرگشتن باران جونا عشقه چه اشکایی ریخته نبینم اشکاتا مبارکت باشه چه قدر سوغاتی منم میخوام
عاطفه مامان الای
6 دی 92 0:38
سلام نرگس جان قشنگ بود لذت بردم از عکسا تولد دختر گلت وهمسرت هم مبارک امیدوارم که همیشه دلتون شاد ولبتون خندان باشه نمیدونم چی شده همه شروع کردن به رمز دار کردن شاید چند نفر بیمار روان پریشی وعقده ای هست کههمه دارن این کار رو میکنن خوب شد دیدم ومطالبت رو خوندم ونظرمو خصوصی گفتم دختر ملوست رو ببوس از طرف من الهی 120 ساله بشی باران عزیزم نرگس جون الیهی روزی برسه که عروسیشو جشن بگیری
صباخاله ی آیسا
6 دی 92 20:26
عزیزم سوغاتیااااااااااااااااااای خوشگلت مبااارک
مامان بهراد
7 دی 92 14:59
ما رمز نداریـــــــــــــــــــــــــــــــم
خواهر فرناز
8 دی 92 13:55
سلام در يكشنبه اخر ماه صفر(يعني امروز) براي گشايش كارها و رزق و روزي فراوان و حلال سوره هاي (انشراح-التين-نصر- اخلاص- ناس- فلق-حمد) هر كدام هفت مرتبه قبل از غروب افتاب بخوانيد التماس دعا
مامان حسام كوچولو
8 دی 92 14:42
سلام در يكشنبه اخر ماه صفر(يعني امروز) براي گشايش كارها و رزق و روزي فراوان و حلال سوره هاي (انشراح-التين-نصر- اخلاص- ناس- فلق-حمد) هر كدام هفت مرتبه قبل از غروب افتاب بخوانيد التماس دعا رمز؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نیلوفر
8 دی 92 20:13
ممنون دوست عزیز بابت رمز.شرمنده کردی.الان که بزرگ شدن و همه چی رو میفهمن دوری پدر مادر خیلی براشون سخت میشه.من 10 دی به مدت یه ماه دارم میرم مشهد .حرفشو واسه نیلوفر میزنم که بابایی نمیاد خیلی ناراحت میشه.نمیدونم این 1 ماه چیکار کنم.ایکاش از اول به فامیل نمیگفتی .من جز مامانم حتی نزدیکترین فامیلامونم نمیدونن.به هرحال بازم تصمیم نهایی با خودتونه.
عمهِِ ِ آتنا
12 دی 92 14:14
دوستوننننن دارم دیر به دیر میام ولی فراموشتون نمیکنم
مامان آیسو وآیسا
15 دی 92 17:33
ای جووونم باران نازنینم کلی دلمون براتون تنگ شده نرگس جووون خیلی در خفا موندید دوست عزیزززززززززززم ببوس باران جونمو از طرف من حسابییییییییییییییی
mamane mani
15 دی 92 23:40
واااااااااااااااااااااای که چقدر دلم تنگ شده بود برات عروسکم و همینطور برای مامان نرگس دوست داشتنی خیلی سخته که همه رو بپیچونی نه ؟من که می ترسم یه جوری بتونن حکم کنن...با اینکه مطالبم فقط یه مشته کوچولو خاطره است ولی برای بعضی از این آدما ی ....دونستنشون خیلی مهمه نرگس جون حتما حتما برای این عروسک شیرین زبونم اسپند دود کن با این حرف زدنش دل می بره اگه کنارم بود حتما محکم بغلش می کردم و بعدشم یه بوس آبدار و
مامان الینا؛آنیتا
17 دی 92 23:15
ای جججججججججججججججججانم
Y4gI9uogqhvKfPv0stl8H0r3KIwF7O3247NWIVXXZCqF1vagqsGayccsHKs25crk
18 دی 92 9:06
چه عجب ازین طرفا خوبید؟وای که چقدر ناراحت شدم عکسای گریه ی باران جون رو دیدم ولی خداروشکر دست پر برگشتند.چقدر لباساش نازن.یلداتون هم مبارک .
مامان سارا
20 دی 92 1:56
رمززززززززززززززززز
عاطفه مامان الای
25 دی 92 14:24
ای جان ...آخی بچه خیلی غصه خورده ها واسه باباییش خدا رو شکر که سلامت برگشتن وخوش به حال باران با این جی جی ها
مائده
27 دی 92 21:41
میشه به منم رمز بدین
مامان سارا
1 بهمن 92 4:24
اليناگلينا
2 بهمن 92 14:34
سلام نرگس جون چرا همه را رمز دار كردي
مامان بهداد
2 بهمن 92 16:26
سلام مامان خانم گل نرگس امیدوارم که همیشه سایه شما و پدر عزیز باران بالای سرش باشه و همیشه در کنار هم شاد و خوشحال و سرزنده باشید. ایشالا که بلا به دور بوده و سلامتی باران جانم هم حاصل شده. دست بابای با سلیقه اش هم درد نکنه که برای دختر نانازی عزیزمون اینهمه سوغاتی آورده. خدایا همه ی بچه ها رو برای پدر و مادرها و همه ی پدر و مادرها رو برای بچه ها نگه دار. و آرامش و امنیت رو هیچ وقت ازشون دور نکن. آمین.
مامان بهداد
2 بهمن 92 16:27
مامان جان سلام خصوصی داری گلم.
مامان هلیا
4 بهمن 92 22:26
سلام نرگس جون خوبی عزیزم باران جونم بزرگ شده خانمی کجایی کم پیدایی رمزتو بده ببینم باران جونم چه شکلی شده
ثمره
12 بهمن 92 20:01
باران خانومممممم لباساتون خيلي قشنگِ
الینا گلینا
11 فروردین 93 19:56
*** سال یک هزار و سیصد و نود و سه مبارکــــ باد *** این عید پر از عطر دل انگیز خـــداست سرشار ترین آینه ی خــــاطره هاست نوروز خوشت همیشه رنگین با عـشق آراسـته با دلی که همراه خـــــداست.
الینا گلینا
11 فروردین 93 19:58
سلام نرگس جون اگه خصوصی نیست به من هم رمز بده لطفا .دلم به باران جون تنگ شده.
مامی نرگس
پاسخ
مگه شما رمز ندارین
نیوشا
2 اردیبهشت 93 14:06
از وبلاگتون معلومه مامان مهربونی هستین چون ابی رنگ مهربونی اگه دوست داشتید ومایل بودید به من رمز رو بدین اسمم نیوشا وعاشق بچم شما معلومه هستین