باران جونمباران جونم، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 19 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

باران دختر پاییزی من‍ـــــــ

اولین سفر هوایی دخملی

1392/6/13 10:11
نویسنده : مامی نرگس
2,870 بازدید
اشتراک گذاری

باران گلم هفته پیش با بابایی تصمیم گرفتیم که بریم استانبول

اول بردیمت دکتر و تمام جوانب رو با دکترت بررسی کردیم و تمام داروهایی که باید به همراه داشتیم رو تهیه کردیم و صبح ساعت 4 راهی فردگاه امام شدیم

و شما هم از همون لحضه ای که از خونه خارج شدیم بیدار موندی تا لحضه پرواز

سری پیش که منو بابایی رفتیم شما نبودی و اون زمان مهر ماه بود هوا خیلی سرد بود منم از ترس اینکه سرما نخوری فقط لباس گرم برات برده بودم و همه لباس های تابستونیت راحتی بود ولی اونجا روزها فوق العاده گرم بود و شبها باد خنکی میاومد این بودکه مجبور شدم همش لباس خونگی و راحتی تنت کنم البته برای تو خیلی عالی شد لبخند

فرودگاه امام

قبل از اینکه هواپیما پرواز کنه خوابیدی و بعد هنگامی که میخواستیم پیاده بشیم بیدارت کردم زمانی که میخواستیم ایران برگریم دوباره کل راه رو خوابیدی

هتل marmaray بودیم ومدت اقامت مون 5 شب و 6 روز بود

بقیه خوابت رو هم توی هتل بااخم کردی

کلی از این ماهی کیلکا خوشت اومده بود

تا جایی که ممکن بود دوغ میخریدم ولی چند باری که نوشابه خریدم اصلا حریفت نبودیم و به ناچار کلی نوشا به قول خودت بهت خوروندیم

دوبااااااره مثل سابق با کلی زحمت بهت صبحونه میدام

باید همه جوره دستورات جنابعالی رو گوش میدادم وگرنه صدای طنین انداز جیغت کل رستورانو پر میکرد

توی هتل ی تخت پارک برات گذاشتند که ی طرفش شکسته بود و تو هم از این موضوع کلی سواستفاده کردی و هر روز کلی پیتکو پیتکو میکردی و حسابی اسب سواری میکردی

راه ارتباطی خوبی بود با دنیای اطرافت پیدا کرده بودیچشمک

از غذاهاشون بگم که واقعا بینظیر بود از لحظه ای که بیدار میشدیم یه صبحونه فوق العاده منتظرمون بود

تا زمان ناهار و شام

غذاهاشون خیــــــــــــــــــــــــــلی خوشمزه بود و رستورانها خیلی تمیز بودن البته به پول ما خیلی گرون میشد چون هر وعده غذایی بالای 80 هزار بود

چون باران عاشق اسکندر بود هر وعده حتما میگرفتیم

اینجا هم جای واکس زدن کفش به روش سنتیه که تو لابی هتل گذاشته بودن و تو باید هر روز توش میشستی

این خانومه کلی برات ضعف کرده بود و اومد پیشت و میخواست تجهیزات واکس زنی رو بهت بده که تو خجالت کشیدی

با همه دوست میشدی

وااااااااااااااااااااااااااااااااااااای خدای من

سلطان احمد (مدل جدیدت برای عکس)

میدان معروف استانبول (تقسیم) که کلی دنبال جوجوها میکردی همشون از دستت فرار میکردن

دوباره با کلی خوشحالی بهشون غذا میدای و همه دورت جمع میشدن

فقط عاشق آسمونشون شدم با اون رنگ آبیش آدمو دیووووووونه میکرد

اینجا هم رفته بودیم خرید تو خسته شده بودی و میگفتی بدون کفش باید روی اینا بشینم

یه روز هم رفتیم کاروسل که طبقه پاینش یه شهر باااازی کوچک داشت و دخملی کلی کیف کرد

نمیدونم چرا بغض کرده بودی و بغلم هیچ کدومون نمیومدی و کنار کتاب فروشی نشسته بودی!!!!!!

دوباره تو رستوران باید با این دختره بازی میکردی منم دنبالت غذا به دست

روز سومی که استانبول بودیم دوست بابایی عمو احسان با خاله مریم برای ماه عسلشون اومده بودن

کلی باهم گشتیم

اینجا هم سوار کشتی شدیم و رفتیم جزیره بیوک آدا

جزیره بیوک آدا به جزیره پرنس هم معروفه و همه یکی از این گلها تو سرشون بود

اینم پرنسس خودم

جزیره فوق العاده زیبایی بود و فقط از دوچرخه و کالسکه استفاده میکردن و هیچ نوع وسیله نقلیه دیگه ای نبود خیلی جای آرومی بود و بعد از مدت ها رنگ واقعی آسمون رو دیدیم

تا یه جایی میرسیدم سریع کفشو جورابتو در میاوردی

صرفا جهت خندهخنده

اینم مدل خجالت کشین دخملیخجالت

وااااااااااااااااااااااااااااااای بازم بستنینیشخند

تا روی پاهاتم ریخته بودزبان

دوباره میخواستی به روش خودت بستنی بخوری

منم نذاشتم واین صحنه روبرو شدیم

خیلی سفر خوبی بود و خیلی بهمون خوش گذشت

وقتی اومدم خونه دیدم متاسفانه در نبود ما فیوز برق قطع شده و کلیه مواد خیچال و فریز خراب شده بود و خونمون حسابی بو گرفته بود فقط تنها کاری که کردیم این بود که بارانو تحویل مامانی دادیم و تا ساعت 11 شب با بابایی یخچال و فریزر تمیز کردیم


پسندها (1)

نظرات (69)

عمه ی آتنا
12 شهریور 92 21:46
نرگس جون من رمزو پیدا نکردم
♥ نیم وجبی ♥
12 شهریور 92 22:01
دوست جونم من رمز آتلیه رو ندارم صلاح دیدی بهم رمز بده
مامان امیـــــرعلی (پســـرکــــــ شیطـــون)
13 شهریور 92 0:00
سلام عزیزم ... من همون رمز آتلیه رو میزنم ولی وارد نمیشه
مامان ترنم
13 شهریور 92 0:50
عزززززززززیزم دلتنگتون بودم ایشالا سفر خوش گذشته الهی قربون اشکای قطره جونم بشم که از دست این مامانه آبی پرست باریدن
دنبال آبی ها راه میفتی ... میکشمت



ممنونم عزیزم
ههههههههههه خیلی باحالی
الهام
13 شهریور 92 1:28
سفر بخیر عزیز دلم
دلم براتون تنگ شده بود چ مسافرت شیک و خوبی
دل منم خواست
همیشه ازین سفرها در پیش باشه عزیزم
دختری هم چ ماشالله بزرگ تر شده نسبت به قبل
بوووووووووووووو با ماچ های آبدار واسه آبجی نرگسم و باران عزیزم


ممنونم الهام جونم ایشالا قسمت شما
بوس برای خواهر گلم
مامانی درسا
13 شهریور 92 2:14
عزیزم همیشه به سفر وخوشی مشخصه خیلی بهتون خوش گذشته قصر سلطان سلیمان هم رفتین ..... چون میکن میبرن و نشون میدن البته اگه با تور رفته باشین میگن خیلی زیباست ...... انشاالله سفرهای خوش بعدی بارانو ببوس


ممنونم عزیزم اره ی توری گذاشته بودن که قصر سلطان سلیمان میبردن و سر مزارشون هم میبردن و خونه ادنان بیک رو هم نشون میدادند ولی چون ما برای سفر کاری رفته بودیم وقت نشد که بریم
محبوبه مامان الینا
13 شهریور 92 8:02
رسیدن بخیر عزیزم
ای جان عاشق عکسهای باران جون شدم مخصوصا اونی که قهر کرده کنار کتاب فروشی و اونی که دستاشو حلقه کرده و عینک زده
ای جان بیوک آدا دلم تنگید البته ما قبل بچه دار شدن رفیم و حسابی جزیره رو با دوچرخه گشتیم واقعا زیبا و بکر بود
راستی دوستم هتلتون تو خیابان تقسیم بود؟قیمتها چطور بود؟راضی بودین؟!
.ممنونم عزیزم
هتلمون تو آکساری بود و 4 ستاره خیلی عالی بود
قیمتها همانند قبل گرون بود البته از قبل خیلی بدتر شده چون دلار به پول ما گرون شده
.
.
واااااااااااااای چه ضد حالی خوردین بدو ورود به خونه
اما خب اشکالی نداره اینم خاطره میشه
یه نگاه به خصوصی بنداز عزیزم


مامان آروین (مریم)
13 شهریور 92 8:49
خوشحالم که سفر خوبی داشتین و بهتون خوش گذشته .
عکساتون خیلی عالی بودن .


ممنونم مریم جونم
فهیمه مامی مهتا
13 شهریور 92 10:12
به به همیشه به گردش گفتم چرا کم پیدا شدی ها ...پس سفر بودی ... خوشحالم که بهتون خوشگذشته ... چقدر عکس باران جونی که کفشهاشو در آورده موقع خرید بانمکه و اونی که بغض کرده ..وااای خدا فدااااش
چه بد شانسی خواااهر ...فدای سرتون بی خیال


اره فهیمه جونم جای شما خالی بود
ممنونم عزیزم
عمه ی آتنا
13 شهریور 92 12:56
پس دلیل غیبتتون این بود گفتم چرا توی تولد آرمیتا عسلی باران جونو ندیدم
همیشه به سفر،خوش باشین
وای اول عکس آخر دیدم نوشته رو نخوندم فکر کردم خدایی نکرده دزد اومده خونه نبودین
فکر منووووووو!حالا دزد یخچالو نمیبره فقط خوراکیهاشو میبره
خدارو شکر بازم اتفاق بدتری نیوفتاده


اره دیگه حیف نبودیم
ممنونم عزیزم
هههههههه
مامان طنین
13 شهریور 92 13:16
خیلی قشنگ بودن همیشه خوش باشین نرگس جون باران رو ببوس


مرسی ندا جون
مامان ارغوان
13 شهریور 92 13:32
عزیزم همیشه به گشت.


ممنونم گلم
مریم ( مامان آرین )
13 شهریور 92 13:37
همیشه به سفر و خوشی عزیزممم
عکساتون هم مثل همیشه عالی بود
بوس بوس


مرسی مریم جون
زينب
13 شهریور 92 13:45
سلام نرگس جان. ايشالا كه سفر خوش گذشته باشه.خانومي من تو پست قبل يه كامنت گذاشتم و در مورد فرش اتاق باران جان سوال پرسيدم . ممنون ميشم اگر جواب بدي.


ممنونم زینب جاااان
قابل شما رو نداره از سهروردی گرفتم و عروسک بهش وصله
لیلا مامان پرنیا
13 شهریور 92 16:44
سلام نرگس جونم همیشه به گردش دوستم
مثل همیشه کلی لذت بردم از عکس هاتون امیدوارم همیشه همین طور اد وسلامت باشید
برای باران نازم که انقدر خوردنیه ودوست جون خودم


ممنونم لیلا جونم
مثل همیشه لطف داری بهمون
شما هم پرنیا جونمو ببوس
مامان حسام كوچولو
13 شهریور 92 17:14
انشالله هميشه به سفر از عكساتون پيداست كه حسابي بهتون خوش گذشته.
عكساي باران خيلي قشنگ شدن مخصوصا اون عكسه كه داره خجالت مي كشه


ممنونم عزیزم
مینا ( نوشته هایی برای دلبندم )
13 شهریور 92 17:52
عزیزم همیشه به سفر و گردش امیدوارم حسابی بهتون خوش گذشته باشه همه عکساتون قشنگه عاشقتم باران جون
واااااااااااااااااااااااااااااااای واسه یخچال چه ضد حالی خوردید کلی خسته شدید نرگس جون


ممنونم مینا جون
اره دیگه !!!!!!!!!
مامان آلما
13 شهریور 92 18:29
رسیدن به خیر. امیدوارم خوش گذشته باشه باران جون عکسات خیلی خوشگلن


مرسی گلم ممنونم
مامان آروین
13 شهریور 92 23:15
سلام به مامان نرگس مهربون و باران گلم که خیلی دلمون براش تنگ شده بود . رسیدن به خیر . خدا رو شکر که بهتون خوش گذشته ایشالله از این سفرهای خوشگل و با اون خوردنی های خوشمزه و شیرین به کرات تو زندگیتون باشه و همیشه خندون و سلامت باشی . خدای من مدل خجالت کشیدنش عین آرویییییییینه
از دیدن همه عکسهای نازت لذت بردم بووووووووووووووووووووووووس بووووووووووووووووووووووس خیلی دوست دارم عزیزمی عشقمی


ممنونم عزیزم همچنین شما
راستی چه باحال مثل هم خجالت میکشن
ممنونم عزیزم بوووووووووووووووووس
محبوبه مامان ترنم
14 شهریور 92 10:51
الهی که همیشه به شادی و سفر.
معلومه که حسابی با باران جون خوش گذشته.
عکسهاتون هم خیلی خیلی خوشکلن.
ان شاالله که همیشه شاد و سالم باشید و از این سفرها و تفریح ها داشته باشین.


ممنونم محبوبه جونم همچنین شما
ayatay
14 شهریور 92 12:32
hamishe b mosaferat baran juni pitko pitko kardaneto eshge aziz


ممنونم عزیزم
مهسا(مامان هستی)
14 شهریور 92 14:25
سلاااااااااام عزیزم کلی دلم براتون تنگ شده بووود

خوشحالم که سفر خوبی رو داشتین ایشالااا همیشه به سفر و خوشیییی

وااای عکسا عالییییی بودن

قربوووووووووووونت برم


سلام مهسا جون
ممنونم منم دلم براتون تنگیده
خدا نکنه عزیزم
هستی گلم رو ببوس
خواهرفرناز
14 شهریور 92 14:59
خوبه باران ازیت نکرده
اون عکس بدون کفش وصرفا جهت خنده واقعا باحال بود
بستنی اخ جونمی
نرگس جون خوشحالم از اینکه باشما اشناشدم
یکسری فکرمیکنند از ایران برن خدااونارانمیبینه وفقط مختص اینجاست
فقط توایران باید حجاب داشته باشند ای بابا ولی خداراشاکرمم برای داشتن دوست خوبی مسل شما


کم اذیتمون نکرد خاله جون

منم خوشحالم از دوستی با شما
مریم(مامان آرینا)
14 شهریور 92 15:13
همیشه به گردش و تفریح دوستم اونم از نوع خارجی
خیلی عکساتون قشنگ شده عزیزم چقدر جیگر این بارون جون بمیرم که اونطوری بغض کرده
خوشحالم که به خوبی برگشتید و بهتون خوش گذشته

مرسی مریم جونم هههههههه خیلی باحالی همچنین خودتون
خدا نکنه گلم

مامان آيسو وآيسا
14 شهریور 92 17:46
عزيز دلم به سلامتي رفتين وبرگشتين
عكسهاتونم عالي بودن مثل هميشه عاشق عكسهاي باران نازززز شدم
خيلي خوردني شده...مخصوصا اوني كه داره خجالت ميكشه
دلمون براتون تنگ شده بود
هزار تا بوس برا باران جونم ومامي مهربونش
بابت فريزر ام خيليشدم


مرسی عطرا جونم
منم دلم برای شما و دخترای گلت تنگ شده
مامان بابای الیسا
15 شهریور 92 1:31
سلام نرگس جونم همیشه به گردش و تفریح معلومه حسابی بهتون خوش گذشته مخصوصا این دخملی ناز ما عاشق اون عکسش شدم که بعد از خرید کفشاشو در آورده بود خیلییییییییییییییییییی ناز شدش امیدوارم همیشه شادو سلامت در کنار هم باشید


ممنونم عزیزم جاتون خالی بود
همچنین شما در کنار خانواده گلتون
مامان ترنم
15 شهریور 92 5:47



آناهيتامامانيه آرميتا
15 شهریور 92 6:31
هميشه به سفراي خوب خوب عكساي باران جوني خيلي نازبودمخصوصانشستنش روي ميزواكس


ممنونم آنا جون
مامان معصومه
15 شهریور 92 10:10
سلام باران جونم و مامانی پس کلی بهتون خوش گذشته ، جامون خالی بود نه؟؟؟


اره عزیزم حسابی جاتون خالی بود
مامان آناهیتا
15 شهریور 92 13:33
وای چه عکس هایی همیشه به گردش وشادی

خوش باشید عزیزم


ممنونم گلم
مهسا مامان نورا
15 شهریور 92 13:37
همیشه به سفر، باران جای من ببوس نرگس جون عکسها خیلی قشنگ بود


مرسی مهسا جونم شما هم دخملی رو ببوس
مامان ابولفضل
15 شهریور 92 15:16
معلومه حسابي بهتون خوش گذشته.
ايشالله هميشه به شادي و سفر..
عكساتونم خيلي جالب شده...


ممنونم عزیزم همچنین شما
بهاره مامان ونداد
15 شهریور 92 17:12
وای به به نرگس جون معلومه حسابی خوش گذشته عسلم این باران چه اتیشی سوزونده ها اون عکس هم که صرفا جهت خنده بود خیلی بامزه بود خودت هم که مثل همیشه ماه ولی عجب ضد حالی خوردین برگشتنی هااااااااااا


ممنونم بهاره جون جای شما خالی بود
شما مثل همیشه لطف داری
مامان حسام كوچولو
15 شهریور 92 19:19
روز دختر مبارک
امیدوارم مثل حنا با مسئولیت
مثه کزت صبور
مثه ممول مهربون
مثه جودی شاد و سر زنده
و مثل سیندرلا خوشبخت باشی !


وااااااااااااای ممنونم عزیزم
مامان مهدیس و ملیسا
15 شهریور 92 22:39
میشــــه اسـم پاکتو رو دل خـــــدا نوشت / میشه با تو پر کشید تــــوی راه سرنوشت

میشـــه با عطـر تنت تا خــــود خـدا رسید/میشــه چشــم نازتو رو تن گلهــــا کـشید

روز دختر مبارک باران جونم


مرسی که یاد دخترم بودی
مامان مهدیس و ملیسا
15 شهریور 92 22:39
خوشحالم بهتون خوش گذشته عکس ها هم معرکههههههههههههههههه بود


ممنونم عزیزم
ساراکوچولو
16 شهریور 92 5:30
چه سفر قشنگی وبخاطر یخچال بوی خونه ناراحت نباشی خداروشکرخودتون سالم برگشتین خونه..روز دخترمبارک


ممنونم عزیزم
مامان شایلین جون
16 شهریور 92 9:17
وای مامانی چه سفر خوبی. ایشالا همیشه دلتون شاد باشه. الهی فدای باران جونم بشم چقدر اون عکسی که کنار کتابفروشی نشته دلمو آب کرد.بمیرم چرا قهر کردی عسل خانم؟جوونم.مامانی خیلی عکسای بارانو دوس دارم همیشه وبتونو میخونم.ایشالا همیشه خوش و تندرست باشید. به ما سر بزنید خوشحال میشیم.


ممنونم گلم بابت این همه مهربونی
چشم
عمه ی آتنا
16 شهریور 92 11:00
دختران فرشتگانی هستند از آسمان

برای پر کردن قلب ها با عشق بی پایان...

باران جیگر روزت مبارک


مرسی عزیزم
سارا مامانی شیدا
16 شهریور 92 14:30
دختران فرشتگانی هستند از آسمان

برای پر کردن قلب ما با عشق بی پایان

روزت مبارک عزیزم. . .




ممنونم سارا جونم روز شیدای نااازم هم مبارک
خواهرفرناز
16 شهریور 92 15:05
سلام
دختر خانوم زیبا روزت مبارک
هزاران بوووووس برای شما



مرسی فاطمه جونم روز شما هم مبارک
سمانه مامان ستایش
16 شهریور 92 16:29
روز دختر مبااارک باران عزیزم
همیشه به گردش و سفرای خوب نرگس جون
چه عکسای نازی از باران جونم گرفتی.عاشق اون عکسش شدم که گلها رو گذاشتی روی سرش
ای جااانم چه بغضی کرده جلوی کتاب فروشی
نرگس جون یه سر بیا خصوصی لطفا


ممنونم عزیزم
مامان ترنم
16 شهریور 92 16:56
دخترم روزت مبارک


واااااااااای مرسی عزیزم روز دخملی شما هم مبارک
مامان آناهیتا
16 شهریور 92 17:23
دختر ناز روزت مبارک عزیزم


ممنونم گلم
الهام مامان یسنا
16 شهریور 92 19:02
همیشه به گردش و تفریح. خیلی عکساتون قشنگ بود نرگس جون مخصوصا خوشگل خاله وقتی عینک دودی زده خیلی ناز شده. اون عکسی که گل سر زده پرنسس شده خیلی قشنگه.
روز دختر برای باران عزیزم مبارک باشه. دلم براتون تنگ شده. جاتون تو تولد آرمیتا جون خیلی خالی بود. ببوس باران جونم رو


ممنونم الهام جون با چشمای قشنگت میبینی
روز یسنا جاااااااانم هم مبارک
♥ نیم وجبی ♥
16 شهریور 92 20:16
همیشه به مسافرت و گردش نرگس جونم
ماشالله باران جونم خیلی نااز افتاده تو عکسها خیلی هم لذت بردم خوش به حالتون
زنده باشین


ممنونم نیکو جون ایشالا قسمت خودتون
مامان آرمیتا
16 شهریور 92 20:22
سلام باران خوشگلم همیشه به شادی و تفریح دلبر خیلی عکسهایت خوشگلن
فداااای دخملی ناز خودم داره بستنی میخوره
وقتی عکس آخر دیدم فکر کردم دزد اومده وقتی بقیه اش خواندم خیلی خوشحال شدم
پس دلیل غیبت تو تولد آرمیتا به خاطر همین بوده

دوستتت دارم دخمل خوشمزه

ههههه جالبه خیلیا فک کردن دزد اومده باز جای شکرش باقیه
دخملی رو ببوس
مامان بابای الیسا
17 شهریور 92 2:20
عزیز دلم روزت مبارک دختر خوشگلم


مرسی گلم روز الیسا جونم هم مبارک
شیما مامان درینا
17 شهریور 92 11:22
چه سفرخوبی ، چه عکسای خوشگلی همیشه از این سفرا داشته باشین پس بگو نبودین کجا بودین
خیلی خوشحالم که بهتون خوش گذشته فدای باران ناز با اون عکسای قشنگش


ممنونم شیما جونم درینا گلم رو ببوس
هلیا دخمل خوشگل
17 شهریور 92 11:59
به به چه سفر خوبی امیدوارم خوش گذشته باشه منم دلم خواست باران جونم حسااااااابی کیف کردیا


ممنونم جای شما خالی بود
فاطمه مامان الينا گلينا
17 شهریور 92 12:10
آفرين به اين مامان با حجاب كه تو كشور آزاد هم حجابش را به اين خوبي حفظ كرده.
يه بوس به باران و روز دختر را به باران جون تبريك مي گم

ممنونم عزیزم روز الینا گلی هم مبارک
فهیمه مامی مهتا
17 شهریور 92 12:17
دختر یعنی نبض زندگی..دختر یعنی همه چیز ...باران جونم روزت مبارک


مرسی فهیمه جونم روز مهتا گلم هم مبارک
مامان آروین
17 شهریور 92 15:48
باران جون نازم امروز روز توست ، امیدورام از لحظه لحظه زندگیت لذت ببری
و به تمام خواسته های زندگیت برسی
میشــــه اسـم پاکتو رو دل خـــــدا نوشت میشه با تو پر کشید تــــوی راه سرنوشت
میشـــه با عطـر تنت تا خــــود خـدا رسیدمیشــه چشــم نازتو رو تن گلهــــا کـشید
روز دختر مبارک


مرسی عزیزم
اتنا مامان نگین
17 شهریور 92 16:40
سلام عزیزم /رسیدن به خیر ایشالله همیشه شاد وسلامت باشید.


مرسی گلم
مامان آرمينا
17 شهریور 92 21:45
واي چه جاهاي زيبايي خوش باشيد بووووووووس واسه باران گلي


ممنونم
mamane m@ni
18 شهریور 92 0:25
خدا رو شکر که دلیل غیبتتون یه مسافرت شیرین بود با شیرینیه زندگیتون که اولین سفر خارجیش بود.عاشق اون عکسیم که تو کشتی انداختید خیلی قشنگه هم باران جونم ناز افتاده هم یه آسمون واقعی بک گراندشه .نرگس جون حداقل یه پست از همونجا میذاشتی تا اینهمه دلواپس دوستای خوبی چون شما نشیم آخه دختر



شرمنده گلم نگرانت کردم
مامان ایسان
18 شهریور 92 8:02
رسیدن بخیر خانمی سفرها بی خطر همیشه به گردش باشی خانمی
به قول صمد اقا خوشمزیه بخور بخور ما گشنمون نیست
چه رنگو لعلبی داره
فکر کنم غم غربت گرفته بودتش دلش هوای وطن کرده بوده
قربونت برم پرنسس کوچولو تاج گلت منو کشته
نبینم گریتو عزیزم


ممنونم گلم
شیدا مامان الینا
19 شهریور 92 2:42
همیشه به گردش خانومی . چه عکسهای قشنگی هم انداختید . ای جونم چه بغضی کرده عروسک کوچولو . نرگس جون عکس مادر و دختر هنگام غذا دادن به پرندگان هم خیلی قشنگ شده این مخصوص باران کوچولم خودمه


ممنونم عزیزم
مهدیه ( مادر دختری)
19 شهریور 92 9:08
سلام
چه سفرنامه ی جالب و شیرینی
معلومه دخملی حسابی خوش گذرونده!
همه ی سفر نامه تون شیرین بود بجز این قسمت آخرکه با یه خونه ی بو گرفته مواجه شدین
ما هم سالها قبل امارات زندگی می کردیم و یه تابستون دو سه هفته ای اومده بودیم ایران و وقتی برگشتیم با چنین صحنه ای مواجه شدیم. یاد اون روزامون افتادم

اخی پس همدردیم
رومینا
20 شهریور 92 17:40
سلام مامانی
چه دختر نازی دارین وچه وبلاگ قشنگی


سمیرا مامان پرنیان
20 شهریور 92 21:55
سلام نرگس جونم امیدوارم که خوش گذشته باشه عاشقتم کوشولوی شیطونننننننننننن


سمیرا جونم جای شما خالی بود
خاله جونی
21 شهریور 92 1:16
ان شاالله همیشه خوش باشید، باران جون حسابی بهت خوش گذشته ها


مامان بهداد
23 شهریور 92 18:27
سلام.
چه قدر خوب. آفرین.همیشه به گردش و شادی و سفر.
معلومه که به دخملی هم خوش گذشته.
دیدم یه چند وقت نبودیدا. پس بگوووو.
خوش باشید


ممنونم عزیزم
مامان ستیا نفس
24 شهریور 92 11:34
همیشه به گردش عزیزماز تماشای عکسها لذت بردمماشالله شیطنت از چشمهای باران جونم میباره


مرسی عزیزم
صفورا مامان آوا
24 شهریور 92 13:27
به به عجب سفر توپی بوده کللللی کیف کردم از عکسا عاااالی بود آدمو به حوس میندازه اون جزیرهه باید خیلی جالب باشه
راستی یادم رفت بگم قالب جدید مبااااااااااااارک خیییییلی خوشگله


صفورا جونم کلی جاتون خالی بود
ممنونم
عاطفه مامان الای
24 شهریور 92 18:26
سفر بی خطر
اتفاقا خواهر من هم با خواهر زاده هام که دوتا دختر جوون هستن البته یکیشون ازدواج کرده همزمان با شما رفته بودن استانبول
واسه الی هم سپرده بودم کلی لباس بیارن وپولشون رو از قبل داده بودم اونجا خیلی قیمتها نسبت به اینجا مناسبه یه شلوار 80 هزار تومانی که اینجا جنس ترکیه گرفته بودم خواهرم از اونجا خریده بود16 هزار تومان شاخ در آوردم خیلی عالی وقشنگ بودن اونا هم میدان تقسیم وجزیره رفته بودن خیلی جای قشنگه
تو هم حتما" لباس گرفتی ؟خیلی جنسشون عالیه مناسبه

به سلامتی
چه باحال همزمان اره منم خرید کردم ولی اصلا زیر 50 هزار لباس پیدا نکردم چون همه چی به دلار بود قیمتها بالاتر بود ولی باز به نسبت ایران مناسبتره
ممنونم بابت رمز

شبنم
29 شهریور 92 14:11
عزیزم همیشه به شادی باشین ما هم دوست داریم بریم استانبول می تونم بپرسم کل هزینه ها با غذا حدودا نفری چقدر در میاد؟ از خرید راضی بودین قیمتها چطور بود؟


عزیزم دقیقا نمیدم ولی قیمت بلیط و هتلمون نفری دو ملیون شد اونجا هم غذا از 10 لیر هست به بالا انتخاب با خودتونه و قیمتها چون همچی به دلار بود طبیعتا برای ما گرونه ولی باز از تهران ارزونتر در میاد
مامان بنيتا
31 شهریور 92 10:52
چه سفر زيبا وقشنگي اميدوارم هميشه شاد باشين وسفراي خوب برين


ممنونم عزیزم همچنین شما
مهرنوش مامان مهزیار
7 مهر 92 13:12
عزیزم من الان عکس های سفرتون دیدم شهریور خیلی سرم شلوغ بود. خیلی قشنگ بودن عکسا حال میکنم با باران جون حسابیا.
برای فریز و یخچال هم خیلی ناراحت شدم . منم خواهرم 2 بار تا حالا این مورد براش پیش اومده خیلی سخت.


مرسی مهرنوش جونم