بادام خوردن باران
مرسی از همه دوستان گلم که برام نظر میزارن و وقتی من یکمی دیر میکنم جویای حالمون میشن
و شرمنده از همه که نمیتونم زود به زود سر بزنم و براشون نظر بزارم ولی قول میدم بعد از عید تلافی کنم راستشو بخواین این روزا خیلی سرم
شلوغه
قبل از اینکه باران به دنیا بیاد منو همسرم با هم مغازه داشتیم و من همیشه دو ماهه آخر سال کمکش میکردم
پارسال که باران کوچک بود من اصلا نمیتونستم بهش کمک کنم چون هم مغازمون خیلی دور بود و هم باران خیلی گریه میکرد
و بابایی مجبور بود فروشنده بگیره و هر کدوم به نحوی .... اخراج میشدن
حالا امسال همسری یه مغازه تقریبا نزدیک خونمون زده و منم روزایی که سرش شلوغ باشه میرم کمکش و بارانو پیش مامانم میزارم
و روزهایی هم که خونه باشم یا می رم خرید یا خونه تکونی که خودش با باران دنیاییه من جمع میکنم و باران می ریزه
برای اینکه از باران عکسی گذاشته باشم مراحل بادوم خوردنش رو مینویسم
از اونجایی که باران خانوم ما خیلی خوش غذاس
برای خوردن هر چیزی ادا در میاره
و بعد از یک سالگی به هیچ عنوان حاضر نشد لب به فرنی و حریره بادوم بزنه منم بهش کلک میزنم
بادوم خیس شده رو پوست میکنم و رنده میکنم کلی میخوره و خوشش میاد و بعد از اون یه شیشه شیر میخوره
و مراحل درست شدن حریره بادوم تو شکمش کامل میشه