باران جونمباران جونم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

باران دختر پاییزی من‍ـــــــ

بی خوابی دخملم

1391/10/29 13:28
نویسنده : مامی نرگس
1,175 بازدید
اشتراک گذاری

 دیروز دختر خاله هام شیرین و نسرین اومدن خونمون و نزدیک دو ساعتی مهمونمون بودن 

و دوتا نی نی ناز داشتن اولش که اومدن پرنیا خواب بود و تو همش میخواستی بیدارش کنی

رفتی بغلش وکلی نازش کردی یهو دیدی پستونک داره

همش دولا میشدی تا پستونک پرنیا رو بخوری تا اینکه  من پستونک خودت رو اوردم ولی بازم دوست داشتی پستونک پرنیا رو بخوریبلا خره  قایمش کردیم 

کلی با  بچه ها بازی کردی

شب خونه مامانی رفتیم وساعت 12 شب اومدیم خونه و شما تو راه  خوابت برد خیلی اروم لباست رو عوض کردم  ولی بیدار شدی دیگه خوابت نمیبرد بعد از کلی کلنجار خوابیدی

ساعت 4 صبح بیدار شدی و اصلا خوابت نمیاومد من خیلی خوابم میومد تو خواب و بیداری بودم و زیاد چیزی یادم نیست ولی همش صدام میکردی و میگفتی دالییییییی دالیییییییییی

همش میخواستی بازی کنی نزدیک دو ساعتی بیدار بودی و بی صدا بازی میکردی  همین که بابایی صدات کرد ذوق کردی و از روی سر من رد شدی تا خودتو به بابا برسونی 

بابایی هم بیدار شد وکلی باهات بازی کرد

ساعت 7 صبح خوابیده بودی اومدم لحافت رو درست کنم دیدم واااااااااااااااااااااای چه بویی میاد

کلی پی پی کرده بودی واین اولین بار بود که تو خواب پی پی میکردی

سریع بردمت تا بشورم خیلی جالب بود  اصلا بیدار نشدی  و تا ساعت 11 خوابیدی  عادت کردی صبح ها که بیدار میشی میای تو این قسمت خونه وکلی دراز میکشی بعد بیدار میشی 

3 هفته پیش بابایی نصف شب منو بیدار کرد وگفت باران کو؟

منم هول بیدار شدم ودیدم اومدی اینجا تو راهرو خوابیدی آخه اینجا لوله ها رد شده وهمیشه گرمه و تو هم عاشق اینی که اینجا بخوابی

 


 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (41)

لیلا مامان پرنیا
29 دی 91 12:25
الهی عسل شب زنده دار خالهنرگس جون ای کاش یه عکس هم از خوابیدنش تو راهرو میذاشتی تا بیشتر دلم براش بره


چشم
محیامامان دینا
29 دی 91 13:15
برعکس دینا از جای گرم فراریه.اصلا از جایی لوله رد شده نمیره میره جایی که باد بیاد.


اخه نازی قربونش برم
محیامامان دینا
29 دی 91 13:45
جانم چه بامزه ست اون عکس که زبونشو اورده بیرون فدات بشم عزیزم


هستی
29 دی 91 14:02
سلام راستش اینقدر قشنگ می نویسین 7 یا 8 تا پست آخرتون را همه اش را خوندم مخصوصا نشستن هاش توی روروئک یا شیوه پستونک خوردن هاش نازی خدا حفظش کند اومدم یک وبلاگ ختم قرآن به شما معرفی کنم که برای بیماری سه پسر سه ساله به نام علی گرفته شده به امید شفا http://termination.blogfa.com/ و یکی هم یک وبلاگ کار خوب است که یک جمع کوچیک دوستانه هستیم و خوشحال می شیم شما هم کنارمون باشین ممنون می شم به هر دو آدرس سر بزنین ولی اگر تمایل ندارین به کار خوب سهیم باشین اشکالی نداره انشاالله همیشه موفق و موید باشید اینم آدرسش http://kare-khoob.blogfa.com/
من کوچولو
29 دی 91 14:57
ای جونم قوربونش ببین کجا میخوابه عسلی
مامان ماني مسافر كوچولو
29 دی 91 15:42
خيلي بامزه بود مخصوصا خوابش
خاله مرمر
29 دی 91 15:52
قربونش برم نگاه چه هولی میده. بچم جاش تنگه انگاری به زور میخواد جا باز کنه


اره دقیقا جاش تنگ بود
لیلا مامان پرنیا
29 دی 91 17:33
حالا شد عکسها رو که دیدم دلم رفت براش
مامان امیر علی پسر اژدها سوار
29 دی 91 19:18
ای جانم فدای اون خندیدنت دل مارو بردی جیگر


زهرا مامان امیرحسین
29 دی 91 19:22
عزیززززم
جه دخمل نازی دارین



مامان معصومه
29 دی 91 22:53
عاشقتم خاله ماشالا به این شیرین کاریا
زهرا(ثمره عشق مامان و بابا)
30 دی 91 0:12
به وبلاگ منم سر بزنید خوشحال میشم تبادل لینک داشته باشیم عزیزم
متین من
30 دی 91 1:02
سلام خوبی مامی نرگس من همیشه به وبلاگت سرمیزنم پیغام میذارم پس نظرات من کو به قول شیرازیها من نظرمیدما فکرنکنی بی معرفتم


سمانه جونم نمیدونم چی بگم من همه نظراتو تایید میکنم متین گلمو ببوس
بهاره مامان ونداد
30 دی 91 1:10
وای زبونشووووووووووووو جیگر منی تو با این اداهات


بهاره جونم ونداد خوشگلمو ببوس
خاله مریم(مامان حسام کوچولو)
30 دی 91 1:24
سلام من اومدم با 2 تا پست جدید خوشحال می شم بهم سر بزنید


چشمممممممممممممم
مامان پارسا
30 دی 91 1:51
عزیزم چه بامزه خوابیده


فهیمه مامی مهتا
30 دی 91 11:21
این دخمل کوچولوی شما بدجوری دل مارو برده از طرف من ببوسش


مرسی فهیمه جونم اگه میشه ادرس وبت رو بزار ما هم لینکتون کنیم
مریم(مامان آرینا)
30 دی 91 11:30
سلام دوست خوبم میبینم مدتی که نبودم چه قدر عقب موندم و چه خبره اینجا اول از همه زیارت همسرتون قبول باشه،بعدم یه ماچ آبدار از این عسل خانومتون بکنید از طرف من،مردم از خنده که میره جای گرم خونه میخوابه
همیشه شاد باشید وغم نبینید



مرسی مریم جون به سلامتی جابه جا شدین
ارینا گلمو ببوس
سحر مامان محمدطاها
30 دی 91 15:10
مامی نرگس وباران جون چشم ودلتون روشن بابایی اومد انشالا همیشه زیرسایه بابایی باشین چه جیگری شدی تپلی با این عکسای قشنگت


مرسی عزیزم
نیایش کوچولو
30 دی 91 16:11
سلام مامان باران جون. ماشالله خیلی دختر نازی دارین. ازتون یه سوالی داشتم؟ می خواستم ببینم چطوری می تونم شما را دز لینک دوستانم داشته یاشم. آخه ما هیچ دوستی نداریم.


مرسی عزیزم بابت لینک اومدم تو وبلاگتون توضیح بدم دیدم یاد گرفتین
nafas
30 دی 91 16:25
تورو به امام زمان قسم میدم این پیام رو بخون.دختری از خوزستانم که پزشکان از علاجم ناامید شدند.شبی در خواب حضرت زینب(س) را دیدم در گلوم اب ریخت شفا پیدا کردم ازم خواست اینو به بیست نفر بگم.این پیام به دست کارمندی افتاد اعتقاد نداشت کارشو از دست داد.مرد دیگری اعتقاد داشت 20 میلیون به دست اورد.به دست کس دیگری رسید عمل نکرد پسرشو از دست داد.اگه به حضرت زینب(س) اعتقاد داری این پیامو به 20 نفر بفرست...20 رو دیگه منتظر معجزه باش.منم نمیدونم این چیه ولی باید م میفرستادم. نمیدونم راست هست یانه ولی اگه قراره معجزه بشه خدا کنه حاجت هامون براورده بشه. برا همه دعا کنید.
مامان آنی
30 دی 91 20:39
ای جانم دالیییییییییییییییییییییییییی





مرسی عزیزم
ویانا جونمو ببوس
زهرا(ثمره عشق مامان و بابا)
30 دی 91 22:07
عزیزم شما هر اسمی دوست داشتی لینک کن


گوگولی لینکتون کردم
مامان کورش
1 بهمن 91 0:35
باران جونم خیلی خوشگل اونجا خوابیدی. فکر کنم اون شبی که امدی تو راهرو خوابیدی مامانیت از ترس سکته کرده.


اره واقعا نزدیک بود سکته کنم
آناهیتا مامانیه آرمیتا
1 بهمن 91 2:27
آخه چرابه اون نی نی کوچولوزورمیگی عزیزم چه بزرگتری میکنه
باران جونم یه وقت توی خواب نری ددر قلبونت بااون خوابیدنت


اره انا جون یاد گرفته به هم زور میگه
باید از این به بعد در رو قفل کنم
مامان سارا
1 بهمن 91 8:34
اااااااااااای عسل جونم . دوست داشتم اونجا وسط خونه می خوردمت


خاله سارا خب بیا بخور نوش جونت
مامان دوقلوها(حسین_حسام)
1 بهمن 91 12:17
الهی فدات بشم عزیز دلم چقدر ناز میخندی.میبوسمت عزیزم


خدا نکنه
مرسی دوست خوبم
لیلا مامان پرنیا
1 بهمن 91 14:05
سلام دوست جون می خواستم بگم رمز برات گذاشته بودم ولی بعضی وقتا نظرها ثبت نمیشه اگه ثبت نشده بود بگو بدم یه وقت سوءتفاهم نشه
آتنا مامان روشا یدونه
1 بهمن 91 14:58
الهی چه ناز خوابیده عزیزم چه بی سر و صدا میاد جای گرم میخوابه


اره خیلی بامزه میخوابه
مامان آناهیتا
1 بهمن 91 15:24
سلام وای که چه بامزه خوابیده عزیزم یه بوس محکم
فهیمه مامی مهتا
2 بهمن 91 1:20
نرگسجون اینم آدرس مهتای بی همتای من
http://mahtajoon.niniweblog.com/


مرسی فهیمه جونم
kian
2 بهمن 91 2:36
سلام ای الاهی قربون این گلبشم که انخده ماهه امیدوارم تو اون مسابقه اتیله اول شده باشه خبرشو بدین راستی من استودیو صدابرداری دارم ودوس دارم یه اهنگ خوشل واسه گلتون بسازم باهام تماس بگیرید اینم هدیه تولد من واسه بارونجون musickiani@yahoo.com
الناز و حسین وباران
2 بهمن 91 3:02
سلام خانمی خوبی؟الهی منم 1 باران قلمبه دارم که 3 ماه از باران تو کوچکتر.خدا بارانت رو نگه داره از آشناییت خوشحال شدم .به منم سر بزن

اخه نازی
چشم حتما فقط ادرس وب رو برام بزار
مامانی طهورا
2 بهمن 91 10:07
سلام عزیز مهربونم ممنونم که اومدین پیشمون ماشاله دختر نازی دارین خدا حفظش کنه خصوصی هم دارین
سمیرامامان پرنیان
2 بهمن 91 10:54
آخی ناززززییییی قلبون دخمل شب زنده دارم برم


خدا نکنه عریرم
نیم وجبی
2 بهمن 91 13:30
سلام عزیزم خیلی ممنون که به ما و فسقلیمون سر زدی اگه اشتباه نکنم شما از دوستای آنا جون هستین با افتخار لینکتون کردم امیدوارم دوستای خوبی برای هم باشیم
نیم وجبی
2 بهمن 91 13:32
خیلی بامزس این خوشگل خانوم
مامان امیر علی پسر اژدها سوار
2 بهمن 91 17:58
مامانی دیگه به ما سر نمیزنین از ما ناراحت هستین؟


نه عزیزم این چه حرفیه چند باری اومدم اب نبودین منو باران دوستت داریم
مامان جوجه طلا
3 بهمن 91 16:18
وای خدای من چقدر شیرین خوابیده .

فدات بشم خوشگل خانوم.



خدا نکنه عزیزم
محدثه
8 بهمن 91 14:00
عزیزم به وبلاگ من بیا و تو مسابقه بزرگ شرکت شهر خاطره شرکت کن جوایز خوبی دارهههه.به هر کس میشناسی اطلاع بده ممنونم