باران جونمباران جونم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

باران دختر پاییزی من‍ـــــــ

مهمونی دوتایی

1391/9/10 20:24
نویسنده : مامی نرگس
1,282 بازدید
اشتراک گذاری

لبخندعزیزم امروز برای اولین بار خونه همسایمون رفتم که مجلس ختم انعام گرفته بود اولش نمی خواستم برم

 ولی بعد فکر کردم وگفتم  زشته اگر نرم  این بود که دوتایی رفتیم و... Khandeeeee Bahal

اولش خیلی مودب بغلم نشسته بودی 15بعد کم کم یخت آب شد وشروع کردی شیطونی

 دیس حلوا و  که اوردن دو دستی حلوا برداشتی ومنم نمیتونستم کنترل کنم و کلی خجالت کشیدم

بعد میوه اوردن وتومیخواستی همه رو باهم برداری  که من نذاشتم یه جیغ

بنفشی کشیدی که خانم مداحه پشت بلند گو گفت یه دونه خیار بده دستش

منم می ترسیدم خفه شی این بود که بغلت کردم که بیام خونه

به زور نگه داشتن و نذاشتن بیام  خیلی عصبانی شده بودمعصبانی

 از یه طرف هم با هیچکس راحت نبودم وخجالت میکشیدم

 بغلت کردم واومدم لپت رو بوس کنم که یکمی اروم بشی ماچ

یه گاز محکمی از شونه هام گرفتی که نگو ضعف کرده بودم نیشخند

ولی مجبوری یه لبخند زدم که کسی نفهمه لبخند

خلاصه امروز خیلی اذیتم کردی دیگه غلط بکنم تنهایی جایی برم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (16)

مهسا(مامان هستی)
10 آذر 91 21:10
هیراد و عمه لیلاش
10 آذر 91 21:24
وای باران بلا
من فکر کردم هیراد چون پسره از این کارا میکنه نگو ورژن جدید کوچولوهاست پسر و دختر هم نداره



اره خاله جونم نگران نباش


مامان مهراد
10 آذر 91 23:26
ولی خوش به حالتون. باران عزیزتون حتی وقتی بزرگ میشه با هم می رید مهمونی. ولی با پسرها که نمیشه. پسرها فقط تا 10 سالگی خیلی بتونند با مامانا بیان مهمونی. ولی جالب بود بخصوص وقتی خانمههه گفت بهش خیار بدید.

اره راست میگی ولی فکر کنم این جور که پیش میره تا 10 ساله دیگه مهمونی جدا نداشته باشیم
مامان ساجده
11 آذر 91 0:44
ای ول به باران
خاله جون تو هم از این کارا بلد بودی ما خبر نداشتیم
امیدوار شدم پس همه بچه ها به اقتضای سنشون این کارها رو میکنند


اره ساجده جون برو خوش باش
مامان ثنا سو گلی مامان و بابا
11 آذر 91 0:59
وای باران جون شما همفکر کردم ثنا جون اینطوریه نگو تو هم بلا شدی.من همیشه به وبلاگت سر می زدم ولی این دخملی بیشتر از این بهم اجازه نمی داد که کامنت بگذارم.با اجازتون لینگتون کردم


مرسی عزیزم خوشحال شدم بابت لینکتون ادرس وبتون درست نیست تا منم بتونم شمارو لینک کنم
لیلا مامان پرنیا
11 آذر 91 9:01
وااااااای نرگس جون کلی خندیدم ببخش میدونم واسه تو خیلی سخت بوده ولی انقدر قشنگ نوشتی کلی شاد شدم
تازه این اول راهه خیلی مونده تا بیاد باهم برید یه جا وخیلی ساکت و چیتان پیتان بشینه پیشت ولی امیدوارم دیگه تو همچین موقعیتی قرار نگیری


خوشحالم که خوشحالت کردم
مامان کوثری
11 آذر 91 11:29
مسابقههههههه از وبلاگ جدید نی نی مد دیدن کنید نظر بدین و عکس نی نی فشن های خودتون رو برامون بفرستین تا تو وبلاگ بگزاریم و همه از تیپ و مدل لباس هاشون لذت ببرن و استفاده کنن http://ninimod.niniweblog.com/ راستی تو مسابقه ما هم شرکت کنید
مامان آرشين
11 آذر 91 11:49
تصور لحظه اي كه گازت گرفته و تو لبخند زدي خيلي جالبه عجب از دست اين كوچولوهااا..


ناهید
11 آذر 91 14:30
باران جون انقدر شیطونی نکن گناه داره مامانت


شیطونیاشم قشنگه
شیما مامان درینا
11 آذر 91 14:54
عزیزم کلی مامانو اذیت کردی ...ولی خودمونیم کارات خیلی بامزه بود ...... درینا که یاد گرفته تند تند پا می کوبه و قهر می کنه ...جیع کشیدنا یه مدت کوتاهه یک کم که کلمه یاد بگیره و بتونه منظورشو برسونه تموم می شه کلاً : اندکی صبر سحر نزدیک است ...... شما که تصمیم گرفتی تنهایی جایی نری من که به همراه همسر و مادر و برادر و فامیل همسر که همه کمک می کننم حاضر نیستم جایی برم و خیلی وقته خونه رو به همه جا ترجیح می دم ... همین دیشب رفتیم دیدن بچه دوستمون که تازه به دنیا اومده بود چشمتون روز بد نبینه که به زور تونستم یه چایی سرد قورت بدم همش دنبال خانوم بودم دسته گل به آب نده ...


کاره خوب شما میکنی منم پشیمون شدم از رفتنم
مامان امیر علی پسر اژدها سوار
11 آذر 91 18:46
ای جان دلم عزیز من دخمل خوب چرا مامان عزیزتو گاز گرفتی الهی بگردم عیب نداره مامانی بچست حتما خودشم تو جمع غریبه اذیت شد


اره فکر کنم
مامان امیر علی پسر اژدها سوار
11 آذر 91 18:46
شیطون بلا



هیراد و عمه لیلاش
11 آذر 91 19:11
http://www.niniweblog.com/upl/shirshah/13543757928.jpg

http://www.niniweblog.com/upl/shirshah/13543759375.jpg

http://www.niniweblog.com/upl/shirshah/13543758888.jpg

http://www.niniweblog.com/upl/shirshah/13543758234.jpg
مرسی لیلا جون ایشالا بتونم جبران کنم

باران جونی تولدت مبارک
ادرسهای بالا هم کادوی ما برای شما گل دختر ناز
یادت باشه ما که شیرینی نخوردیما


خاله مریم(مامان حسام کوچولو)
12 آذر 91 0:47
منم همه این مشکلاتو با پسرم دارم امان از این شیطونکا
مامان کورش
12 آذر 91 22:01
ماشااله دختر شیطون. من فکر کردم کورش پسر اینکارا رو می کنه پس تو هم آره.


آره خاله آره
اتنا مامان روشا یدونه
13 آذر 91 12:17
آخی مامانی چه ختم انعامی رفتی روشا هم جدیدا منو خیلی گاز میگیره دیروزم تا میتونست منو زد از دست بزن پیدا کردنش خیلی ناراحتم دیشبم کلی پیشه باباش گریم گرفت که براش انقدر دارم زحمت میکشم باز منو میزنه ولی تو رو نمیزنه همسرم کلی دلداریم داد که اشکال نداره این نمیفهمه . شما هم غصه نخور مادر تا بوده مظلوم بوده.


اره راست میگی واقعا همینطوره