باران جونمباران جونم، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره

باران دختر پاییزی من‍ـــــــ

خرید

1391/7/26 0:55
نویسنده : مامی نرگس
2,227 بازدید
اشتراک گذاری

گلی جونم

امروز با بابایی رفتیم هایپرمی

اونجا برات یه ماشین گرفتیم وتوش نشستی وما خرید میکردیم

اونجا منتظر بودی یه چیزی از بغلت رد بشه سریع با دستات میگرفتی وتا غافل میشدیم میدیدیم گرفتی دستت و آماده خوردنی

در آخر هم از قفسه دستمالا رد می شدیم که با دستت همشونو انداختی زمین

 

 

 

با دقت بالا مشغول رانندگی

 

 

یکدفعه خوراکی ها رو دیدی تا کمر دولا شدی که برداری

 

 

گفتی وااایییییییییی چه خوراکی هایی خدا میشه یکشونو بگیرم!!!!

 

 

تلاش فایده ای نداشت آخه دستت نرسید شروع کردی دست دسی  کردن گفتی شاید پفکه دلش بسوزه بیاد پیشم

 

 

آخه نازییییییییی

بازم فایده نداشت با نگاهت التماسم میکردی بدم دستت

 

 

دخترم اینا برات خوب نیست ایشالا بزرگ شدی از همش برات می خرم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

مامان ساجده
26 مهر 91 9:53
ای جانم همیشه به گردش راستی چطور تونستی عکس بندازی چون ما که رفته بودیم ساک و دوربین رو ازمون گرفتن گفت نمیشه عکس بندازید
مادر باران
27 مهر 91 9:10
ماشالا دختر باهوش برای اینکه تلاشش جواب نداد گفت یه کاری بکنیم (دس دسی )شاید مورد توجه قرار بگیره جایزه بهم بدن


آره دقیقاهمینطوره اوایل برای همچی گریه میکرد دید من توجهی نمی کنم الان بیشتر دست دسی میکنه البته بعضی مواقع شروع میکنه گریه کردنو وتا اون چیزی رو که می خواد ندیم همینطور گریه میکنه ومن میمونم چیکار کنم
مریم (مامان آرینا)
28 مهر 91 3:17
خاله همیشه به گردشباران خانومی خییلی نازی میدونستی خاله
مامان ساجده راست میگه ما هم که رفتیم هایپر داشتم از آرینا فیلم میگرفتم که اومدن وتذکر دادن که عکس وفیلم ممنوعه


نمی دونم به ما چیزی نگفتن
مهسا(مامان هستی)
2 آبان 91 16:19
الهیییییییییییییی قربونت برم عزیزم
واااای من خیلیییییی این قلمبه خانومو دوست دارم مامانش
خدا حفظش کنه براتون


مرسی خاله جونی
خاله مریم(مامان حسام کوچولو)
5 آبان 91 15:27
ای جان چه حالی میکنه این قلمبه